سلام کسی هست؟؟؟؟؟.. دردمو به کی بگم .؟؟؟ دارم دق میکنم کم‌اوردم نمیتونم صبرم تموم شده خسته شدم کی درکم میکنه کی؟؟؟ احساس میکنم هیمکس منو نمیفهمه چون به هرمادری برخوردم ک بچه همسن من داره ازصبوری بچش گفت از اروم بودنش گفت اما من.... یه بچه بزرگ میکنم که هنوز ۳سالشع و منو پیرکرده داغونم. کرده از بس ک اذیتم میکنه لحبازی میکنه دقم میده میزنه ماراحت میکنه به گریم میندازه توحسرت این موندم ک ی بار چیزی ک ازم میخواد توضیح برم ک الان وقتش نیست و نمیشه بدون پا کوبیدن و گریه کردن بگه باشه مامان همه جا بد بودنشو نشون میده همه میگن چقد بچت اذیتت میکنه. این همه بچه دیدم فضول بودن بد بودن اروم بودن اما هیچکس مثل این نیست باهمه فرق داره بد بودنش مال الان نیست از همون نوزادی ک به دنیا اومد نااروم بود و منو خون ب جیگر کرد تا به این ین رسید همش میگم بزرگترشه یهترمیشه اما کوووووو؟..؟ خداوندا تو کمکم کن بهم قدرت بده صبربده این بچه رو صبور کن من نمبدونم دیگه باید چیکارکنم نمیدونممممممم

۱۴ پاسخ

قشنگ حرفای هر روز منو میزنی
گاهی خب حق بهش میدم تنهان تو خونه هروزم کارای تکراری بچها دوس ندارن انجام بدن مگر اینکه مورد علاقش باشه دیگه شروع میکنه به بهونه گرفتن لجبازی و،،،انشالله خداوند طاقتمونو زیاد کنه

بچه هایی ک اذیت فراوان دارن بزرگسالی حتما حتما ب ی جا میرسن و سربلند میکنن خونوادشونو🌹

به نظرم از مشاور کمک بگیر عزیزم صبرو طاقت خودت هم بیشتر کن اون بچس متوجه نیست که داره شما را اذیت میکنه شما با رفتارت بهش نشون بده مثلا اب بهش میدی بگو بفرمایید یا مثلا با همسرت باهم محترمانه جلوی پسرت صحبت کن و... قطعا مشاور بهتر کمک میکنه

اینا که ویژگی‌های دختر منه🥲🥲🥲
ساعت ۲ شب هست و هنوز نخوابیده🥲
تازگی ها که از روی لجبازی دستشویی هم نمیره و توی خونه جیش میکنه😑
مطمئنم لجبازترین و کم خواب ترین موجود دنیاست..

هی گو خواهر ک ساعت یک شب دارم داد میزنم‌از دست بچه ای ک ب زور از ساعت نه و نیم رفته بخوابه و یازده و رب خوابیده اینم با هزار گریه و لالایی و کوفت و زهر مار الان تو خواب داروش دادم بیدار شده نمیخوابه ..مغزم کشش نداره از دستش .ن خودش بازی بلده ن علاقه ب نقاشی و کتاب قصه داره .موقع خواب منوخون ب جیگر میکنه مجبورم عصبی میشم میزنمش .اگ کسی خونمون باشه ک هیچی دیگ اینقد موقع خواب جیغ میزنه ک نمیخام بخوابم یا جایی ک میریم .بیرون نمیتونم ببرمش درست راه نمیاد اگ باباش باشه ک لج میکنع بغلم کن همونجا وایمیسه .اصلا باهاش بیرون نمیرم .چون توان بغل کردنش ندارم .میخام عادتش بدم ب تختش گریه جیغ ک میخام پیش بابام بخوابم.روز جمعه باباش خونه بود سر نخوابیدن اینقدددد جیغ کشید و گریه کرد اخرم نخوابیدبعدم انگشتش رفت لای در 😭😭😭😭😭همش میگم خدایا ی بار ب دلم موند خودش رو بالش خوابش ببره .ی بار تو دلم موند مث بقیه بچه ها خودش بازی کنه 😭😭حسته ام درسته ناشکریه ولی بقران خستم کاش خدا منو نازا کرده بود 😭😭😭

من از دست دخترم هیچ جا تمیتونم یرم همیشه میگم خدا چرا هیچ یچه ای اینطوری نیس فقط این ایتطوریه خیلی عصبی میشه بد خلقی میکنع نق میزنه لج میکنه وای ی بلا های سرم میاره ک میشینم گریه میکنم ولی بیشتر اوقات اینطور ک میشه غذا وه میخوره اخلاقش بهتر میشع یعنی رو اینجور بچه ها گرسنگی خبلی تاثیر داره

با تمام وجود درکت میکنم ولی نباید ناشکری کنیم من همیشه میگم من خودم پذیرفتم ک این آدمو بیارم توی این دنیا و نسبت بهش تعهد دارم هر جوری شده باید صد در صد خودمو بذارم تا بزرگ بشه....باور نمیکنی هر روز صب با گریه بلند میشه تا دو ساعت نمیذاره صبونه آماده کنم

یه چند تا از اخلاقاشو گفتی پسر منم همینه ولی بنظرم ارومه،شاید اعصاب خودت بهم ریخته کاراش رو مخته،پسر منم از دوسالکی میگه من باید ظرفارو بشورم،کنارم وایمیسه اشپزی میکنه،دستش ندم خون به پا میکنه،یا امروز لپتاپمو اورده بود روش تاب میخورد،بچه پسر شیطنتاش کلا عجیب و غریبه تا جوونیشونم همینه من خودم بین چهارتا پسر بزرگ شدم یکی از یکی بدتر بودن

پسر من که قشنگ میفهمم از تنهاییه کاراش کاش خدا دلش رحم بیاد جفتش کنه

خدا حفظش کنه بچه منم شده کابوسم کابوووووووس

دوران بارداریت چطور بود؟؟؟؟ خودت در آرامش بودی یا استرس و ناراحتی؟؟؟ آخه جاریم تو بارداری خیلی عصبی بود بخاطر ی سری مشکلات همش دعوا و بحث و گریه.... بچش الان 6سالشه انقدرررررررررررررررررر اذیت میکنه ک اشک جاریم درمیاد بخدا ما هم دلمون براش میسوزه از نوزادی بچه اش همینجور نا اروم بود

مثلاً چه کارایی میکنه

سلام وای به خدا انگار دختر منو وصف کردی دارم روانی میشم از دستش جون به لبم کرده
از نوزادیش بیچارم کرد الانم بدترشده
الان ساعت 12 شب ظهر نخوابیده بود هنوز نخابیده دارم روانی میشم از دستش خستم کرده
دلم میخواد بزار فرار کنم از دستش
بچه های بقیه رو میبینم فقط حسرت میخورم چرا این بچه انقدر ناارومه

اگه بخوام داستان زندگیمو براتون بگم گریتون مبگیره چه سختی ها که تو زندگیم نکشیدم خیلی غم انگیزه

سوال های مرتبط

مامان Ayhan مامان Ayhan ۳ سالگی
سلام خانوما.پسر من خیلی ب من وابسته شده بدون من هیچ‌جا نمیره قبلا اینجوری نبود خونه دوتا مامان بزرگاش چندساعتی ک کار داشتم میذاشتم اونجا میموند.الان نمیمونه میگه تو هم بیا.یا با باباش میرن مغازه نمیمونه نیم ساعت نمیشه ب باباش میگه منو ببر خونه میخوام برم پیش مامانم.دیشبم شام خونه مامانم میخواستیم بریم قبلش خرید داشتیم رفتیم بیرون بعدش رفتیم خونه مامانم تو راه ک داشتیم میرفتیم گریه میکرد میگفت نریم بریم خونه خودمون.ینی یجوری شده ک دوس نداره خونه کسی بره.با اینکه خونه دوتا مامان بزرگاش بچه های دیگه هم هستن تنها نیست.بنظرتون چرا اینجوری شده؟؟
البته اینم بگم من خیلی تو خونه ک هستیم اذیت ک‌ میکنه دعواش میکنم اعصابم خیلی ضعیف شده.خیلی ناراحتم سر این موضوع همش شب ک میشه میگم از فردا دیگه دعواش نمیکنم اما وقتی اذیت میکنه یا نق میرنه تحملم کمه دعواش میکنم😔
بنظرتون چون دعواش میکنم وابستگیش زیاد شده؟؟
الهی بمیرم کاشکی بتونم دیگه دعواش نکنم خدایا خودت بهم صبر و تحمل بده فقط