۱۳ پاسخ

پوستم به صورت کامل کنده شده یک ماهه داره تیکه تیک انجام میدم الانم کمرم داره نصف میشه دقیق 1 هفته بود اتاق خوابو ریخته بودم به هم جمع نمیشد امشب تمومش کردم آشپزخونه ام با خونه هم انجام شده 90درصد تموم شده خونه تکونی کوفتی😫🤣

شما مهمونی میتونید بدید من باید بدم خیلی میترسم از عهده کارا برنیام با بچه

فکرشو کن من با همه سختیاش دوتا فرش ۱۲ متری هم شستم😐البته با کمک شوشو
ولی فک میکردم فقط پسر من میاد میچسبه بهم
یعنی ادمو دق میدن تا یه غذا یا دوتا ظرف بخوای بشوری ها

من امشب اتاق خابمونو تموم کردم کلا. اشپزخونم تمومه. فقط اتاق اهورا میمونه. فرششو بشوریم اسباب بازیاشو بدیم بره ی سریش ک خرابه کمد لباساشم ک مرتبه. تو حالم ک همچی تمیزو نوعه

من امروز کارای خونه رو تموم کردم.فقط راه پله مونده با پرده و دوسه تا پتو. منم از بهمن ماه شروع کردم با وجود اذیت های دخترم تا امروز طول کشیده

و منی که دست تنها جر خوردم ولی خدا کمک بده فردا روز آخر خونه تکونیمه دیگه تموم میشه میرم به خریدهام برسم

من همه کارامو کردم فقط پتو بشورم

کارام یه ده روزی تموم شده . فعلا دارم خرید میکنم .
من اونجاهایی ک میشد را خودم کردم بقیش هم کارگر گرفتم یک روز

منم هیچ کاری نکردم با دوتابچه تمیز نمیمونه تاجارو میزنم پشت سرم میریزن

بابا دیگه همه می‌دونن آدم بچه کوچیک دار نمیتونه کاری انجام بده فایده ای هم نداره دوروزدیگه همونه من مثلا تمیزکردم ولی بدترشده ک‌بهترنشده🤣مثلافرش اشپزخونرو شستم امشب دخترم کاسه ماست و خالی کرد😐

وای همه همینیم تازه شما ی بجه دیگم داری یعنی اعصاب واسم نمونده دلم میخواد ی جا بشینم ساعتها ن حرفی نه چیزی

منم هیچکار نکردم🤐

منم همینم خواهر

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱۴ ماهگی
بعد من طبقه بالا مادرشوهرم اینام ، تا این بچه گریه میکنه زنگ میزنه به من که چشه ، خب بچه گریه میکنه دیگه ، میزم دسشویی گریه میکنه میرم یه کاری کنم گریه میکنه، میخواد بره سر گاز و اینا نمیزارم گریه میکنه ، گریه های وحشتناک میکنه انگار چی شده ، اینم زرتی زنگ میزنه به من که چشه بچه ، به خدا انگار شکنجه میکنمش
امروز دیگه همه چیزو گذاشتم کنار عصبانی بودم از دست بچم و این گریه های الکیش، بهش گفتم لابد میخواد یه کار بکنه من نمیزارم خطرناکه ، گریه میکنه ، میخوای من ایندفعه بزارم بره سر گاز یا دسشویی نرم اروم باشه بچه اره؟ شکنجه نمیکنمش که ، گفت نهههه گفتم شاید تب داره یا دندونش درد داره اذیتت میکنه ، میگم خب درد داشته باشه یا تب استامینوفن میدم بهش دیگه ، گفت باشه و خدافظی کرد ، اه خستم به خدا ، انگار من خودم دلم میخواد این گریه کنه ، خسته شدم به قران،‌گاهی از دستش یه دو دقیقه میرم تو اتاق فقط اروم شم و برگردم نمیفهمم چشه، فقط بهونه و غر ، دندوناشم تازه دراومده اخه
حالا اگه مادرشوهرم بنده خدا میتونست نگهش داره میگفتم یعنی میخواد یکم کمکم کنه ، ولی نمیتونه ، مشکلیم براش پیش بیاد ازش بپرسم میگه من نمیدونم ببر دکتر ، حالا تا گریه میکنه زنگ میزنه چشه😑😑