تجربه سزارین# پارت سوم
بی‌حسی ازاون چیزی که من میترسیدم ترس نداشت اصلا بعد بچم آوردن کنارم بعد بردنش همش اون لحظه استرس این داشتم می‌برنش دستگاه که وقتی منو آوردن تو بخش فهمیدم خداهزار مرتبه شکر دستگاه نرفته با وزن ۲۴۰۰ بدنیا اومد حالش خوب بود خداشکر واینم بگم بیمارستان دولتی رفتم زایمان کردم خدایش خوب بود بااینکه قصدم خصوصی بود باب شرایطم نشد دیگه خلاصه این بود زایمان پر استرس ما ولی خداشکر با سلامتی تموم شد این روزها ان شاالله همه تون به سلامتی زایمان کنید

۵ پاسخ

خدارا شکر عزیزم
انشالله

بسلامتی عزیزم
کدوم بیمارستان زایمان کردی
دکترتون کی بود برای سزارین

سوند درد داشت؟
ماساژ شکمی درد داشت؟

۳۵ هفته و پنج روز قسمت اول نوشتم گلم

چند هفته دنیا اومد

مقالات مرتبط

مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت های بعد از سزارین - نکات مهم تغذیه، دارو و ورزش
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
سوزش واژن بعد از سزارین
سوزش واژن بعد از سزارین | علت و روش‌های درمان آن
افسردگی بعد از زایمان
همه چیز در مورد افسردگی بعد از زایمان و درمان آن

سوال های مرتبط

مامان پرتقال🍊 مامان پرتقال🍊 ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۳ 👼🏻
دیگه اومدن اماده کردن منو برای اتاق عمل
سوند اونقدی که ازش میترسیدم درد نداشت
البته من ایقد استرس داشتمو حالم بد شده بود نمیفهمیدم که دارن چیکار میکنن من بیمارستان مهر بودم و واقعا پرسنلش عاااالیهستن عین پروانه دور ادم میگردن خلاصه امادم کردن ولیچر اوردن که ببرن اتاق عمل اون روز ۳۰ اسفند بود هیچکس زایشگاه نبود و شرایطم خیلی بهتر بود از این نظر مامانم میتونست بیاد منو ببینه تو زایشگاه قبل اتاق عملم گذاشتن شوهرمو مامانمم بیان منو ببینن
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 𝓝𝓸𝔂𝓪𝓷 مامان 𝓝𝓸𝔂𝓪𝓷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین
خلاصه من تا رسیدم بیمارستان بردنمم اتاق عمل اصلا انقباض رحمی نداشتم بخاطر همین اصلا نمیتونستم طبیعی زایمان کنم خدا دادی بود رفتم سزارین اختیاری با این حجم فشارم
رفتم اتاق عمل دکترا نماز صبحشون رو خوندن اومدن بالا سرم
من واقعن از اون امپوله که به کمر میزنن میترسیدم اما فقط خودتونو امیدورای بدین تکون نخورین راحت میزنن بهتون
بعدش پاهام بیحس شدن ده دقیقه نشد بخاطر فشار بالام بچه رو بدنیا اوردن
سرمو دکتر بیهوشی نگه داشت نمیزاشت تکون بدم میگف سر درد میگیرم
کتفمم درد میکرد صدای گریه بچمو شنیدم خوابم برده بود 🤣 بیخیال در این حد
بچم یکمی اکسیژن خونش پایین بود رفت ان ای سیو بعد شیش ساعت اومد پیشم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 💓محیا مامان 💓محیا ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین # پارت دوم
اومدم بیمارستان منو آوردن زایشگاه گفتن باید معاینه بشی گفتم نه نمیشه چون من سزارینم اجازه نمیدم فقط زنگ بزنید دکترم بیاد چون مطمئنم کیسه آبم پاره شد ولی با بداخلاقی جوابم دادن که نمیشه باید معاینه بشی بعد کلی بحث مجبورم کردن معاینه بشم که گفت بله درسته دهانه رحمم یک سانت بود گفتن ما اینجا بستریت نمی‌کنیم باید بری دولتی چون زایمانت زوده احتمال داره بچه بره دستگاه و ما هم دستگاه نداریم خلاصه هر کار کردم نشد رفتم دولتی دوباره معاینه گفتن باید بری سری اتاق عمل گفتم نمیشه دکتر خودم بیاد گفتن نه چون قرار داد نداره منم باکلی استرس و گریه راهی اتاق عمل شدم بعد متوجه شدم دکتر خیلی خوبی اون شب شیفتش بوده دیگه بی‌حس شدم عملم کردن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آرتین💙 مامان آرتین💙 ۲ ماهگی
منم بالاخره زایمان کردم. سزارین شدم. خدارو هزار مرتبه شکر تو این مراحل خودش مراقب پسرم بود. از ۱۶ هفته که سرکلاژ شدم‌ با سرویکس ۲۱ و هر چی میرفت سرویکسم کمتر میشد و شرایطم بدتر ولی با توکل به خدا آخر قصه ما قشنگ بود♥️♥️♥️♥️خدارو شکر🤲💙💙💙💙
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان گردو مامان گردو ۲ ماهگی
#زایمان سزارین
پارت 2

بعد من رو تخت نشستم و از کمرم امپول بی حسی زدن که اصلا درد نداشت و اینکه پرستارای بیمارستان واقعااااا خیلییییی خوش اخلاق و مهربون بودن کلی باهام حرف زدن و استرسم و از بین بردن بعد بی حسی بهم سوند وصل کردن و من اصلا نفهمیدم و امدن برای زایمان من تو اون مدت یکم حالت تهوع داشتم که انقدر باهام حرف زدن و بهم امپول زدن که رفع شد بعد چند دقیقه پسرم اوردن بهم نشون دادن که چقدرر لحظه شیرینی بود خدا به همه این لحظه رو قسمت کنه. بعد که رفتم ریکاوری و بعد اون بخش و اینکه من چون از قبل گفته بودم کپسول فشار میخوام درجا بعد عمل بهم وصل کردن که خب خوب بود اما من بازم درد داشتم که مثل درد پریودی بود با این حال بازم بهم شیاف زدن که کل دردمو از بین برد و واقعا زیاد درد نفهمیدم و سختی عمل همون 3 روز اوله بعد اینکه حموم میری کلییی راحت میشی
مامان جوجه برفی🎀🩷 مامان جوجه برفی🎀🩷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۴
از بخش یه خانوم پرستار اومد تحویلم گرفت و منو نی نی رو بردن بخش همه میگفتن وای نی نی رو ببین چ قدر نازه
دخترم یه سفید برفی بود و ناز و اروم خوابیده بود
اتاق خصوصی خواسته بودم بردنم داخل اتاق مامانم منتظرم بود
خدمه گذاشتنم رو تخت و واسم شیاف گذاشتن تمام خدمه و پرسنل بیمارستان مهربون ترین بودن بسیار خوش برخورد
نی نی رو اوردن کنارم همسرم اومد اونقدر حالم خوب بود که همش صحبت میکردیم و نه سردرد شدم نه حالم بد شد
کمی درد داشتم که واسم مسکن زدن اروم شدم
عصر ازم خواستن چیزی بخورم و اخرشب اومدن گفتن که راه برم پرستار کمک کرد بلند شدم گفت عالی بلند شدی سخت بود اما نه اونقدر..
کمی تو راهرو بیمارستان با همسرم راه رفتیم و اخرشب دکترم اومدن حالمو پرسیدن
روز بعدش هم شکمم کار کرد و مرخص شدم🥹
زایمان سزارین برای من عالی ترین بود❤️
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان آدرین❤️ مامان آدرین❤️ روزهای ابتدایی تولد
‌پارت دو سزارین.
بعد یکساعت که رفتم بخش ،اتاق خصوصی گرفتیم البته واقعا هم راحت بود حتما پیشنهاد میکنم شماهم خصوصی بگیرین چون هیچ مزاحمی نیست و همراه هم راحتتره، ی پرستار اومد با کمک مامانم لباسای اتاق عمل دراوردن سریع شکممو و واژنمو با ی زیرانداز پاک کرد زیر پامم زیرانداز انداخت و دوتا پوشاک گذاشت لباس شیردهی پوشیدن تنم، وباز سرم زدن و دوتا مسکن زد داخل سرم منتظر نی نیم بودم هرچی منتظر بودم نیاوردن گفتن تو اتاق نوزاد هست میارنش الان بعد دیدم شوهرم ومامانمو مادرشوهرم ی جوری هستن فهمیدم یچی شده انقد گریه کردم گفتن کلا همه ی نوزادا گفتن دوساعت میذارن زیر اکسیژن منم دیگه یکم استراحت کردم بعد دوساعتم گفتم کو بچم؟که باز منو گول زدن وتا ساعت ۲بچمو آوردن بعد که آوردن فهمیدم اکسیژنش کم بوده و میخواستن بستریش کنن که خداروشکر حالش خوب شده بود بهش شیر دادن دیدن تحمل آورده دیگه بستری نشد،وقتی آوردنش حال روحیم خیلی خوب شد دیگه راحت شدم ،خلاصه همه چی خوب بود تا موقعی که گفتن بلندشو راه برو که اونجا ازشکم درد داشتم میمردم و مجبورم کردن برم دستشویی وبرگردم رفتم و با بدبختی باز برگشتم ساعت سه واسم سوپ آوردن واجازه خوردن مایعات دادن .همه چی کلا عالی بود بجز شکم درد که هربار خیلی سخت بود بلندشم هنوزم بعد از ۲روز‌با کمک بلند میشم ‌وخستمه ۳شبه نخوابیدم😔🤦🏻‍♀️ به محضی‌خوابم میره نی نی بلند میشه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان هدیه خدا مامان هدیه خدا ۱ ماهگی
سلام خانما کیا بچه هاشون با وزن پایین به دنیا اومده بعد خوب وزن گرفتن من بخاطر مسمومیت بارداری ۳۵ هفته زایمان کردم پسرم با وزن ۲۳۰۰ دنیا اومد ۶ روز تو دستگاه موند وزن اش دیگه شد ۱۹۰۰ الان انم ۲۷ روزشه ۲۵۰۰ شده
همه میگن چه لاغره جون نداره
همش استرس میدن بهم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ایلیا مامان ایلیا ۲ ماهگی
سلام تجربه زایمان در بیمارستان عیسی ابن مریم من اول اسفند که وارد ماه نهم شدم به دکترم که میخوام طبیعی زایمان کنم دکترم چون آقا بود و طبیعی زایمان نمی‌گرفت من و معرفی کرد به ماما گلناز قسیمی که خیلی خیلی فوق العاده بود مثل یه خواهر مهربون و دلسوز کارش و انجام میده واسه معاینه رفتم مطبشون و واسه پیگیری های مداوم و ان اس تی میرفتم بیمارستان اونم مدام وضعیت من و به دکترم گزارش میداد چون دیابت بارداری داشتم خیلی هوامو داشت من ۲۵ اسفند صبح ساعت هشت نوبت معاینه داشتم که گفت بیا بیمارستان رفتم معاینه شدم همش بعد دو هفته با کلی پیاده روی و ورزش یک سانت شده بودم گفت یه ساعت دوباره برو پیاده روی کن بیا رفتم توی مسیر پیاده روی یه دفعه کیسه آبم پاره شد برگشتم بیمارستان ماما قسیمی بعد معاینه سریع من و بستری کردن و من و به اتاق ال در آر انتفال دادن از ساعت ۹ و نیم که بستری شدم تا ۹ شب من درد طبیعی کشیدم ولی بیشتر ۵ سانت نشده بودم ماما هم یه لحظه از کنارم دور نشد وقتی دید شرایطم داره حاد میشه با دکترم تماس گرفت اونم اومد بالا سرم و بعد از معاینه تشخیص داد که نمیتونم طبیعی زایمان کنم و سریع من و بردن اتاق عمل و سزارین شدم خلاصه بیمارستان خوبی بود اتاقاش دو تخته بودن توی بخش رسیدگیشون خوب بود اتاق خصوصی هم داشتن که شبی ۱۵۰۰ بود کل هزینه بیمارستان با هم با دو روز بستری ۱۸۰۰ با بیمه تامین شد .
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان یزدان🤰 مامان یزدان🤰 ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت 4
خلاصه بند ناف و بردین واسه بچم دستگاه اکسيژن گذاشتن
شکمم فشار میدادن جفت اومد
بعدش کلی بتادین ریختن و بی حس کردن و شروع کردن بخیه زدن
بعد 1 ساعت بخیه هام تموم شد بچرو بردن دستگاه منم بردن تو ی اتاق تو زایشگاه
بعد چند ساعت بچمو آوردن شیر دادمش و دوباره بردنش
گفتم دوساعت گذشته کی میبرین بخش ک گفتن بخش پره و امشب باید زایشگاه بمونی😂🫡
نه شوهرم تونست بیاد پیشم نه کسییی
فقد دم در میدیدن دو دقیقه میرفتن
فرداشم ک مرخص شدم و بچم بستری موند الانم بیمارستان پیش بچمم🥲😅
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دلسا😘 مامان دلسا😘 روزهای ابتدایی تولد
قدیم راحت بچه می آوردن. هیچ استرس معنی نداشت. الان استرس زایمان زودرس. بعد که ب دنیا میاد. زردی ،،،.... و .... ما مادرها هستیم که داغون میشیم.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نورا مامان نورا ۱ ماهگی
#پارت ۵

خیلی ترس زایمان داشتم ولی خب خداروشکر صد هزار مرتبه شکر زایمان ب مامانم رفته بود خیلی آسون بود اصلا فکرسم نمیکردم انقد راحت باشه
من ک خیلی راضی بودم واقعا
البته هر کسی بستگی ب بدن خودش داره
بیمارستانشم خیلی خوب بود همه چی هم رفتار پرسنل ها هم تمیزیشون
تامام 😅🫡
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان delmah مامان delmah ۲ ماهگی
دختر من به سلامتی دنیا اومد اصلا حوصله نوشتن تجربه ام ندارم فقط یک چیز زایمان اولم طبیعی بود زایمان دوم سزریان بود و سزریان افتضاح بود اگر مشکل ندارید برید طبیعی فقط
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فرهان 🩵 مامان فرهان 🩵 ۱ ماهگی
پارت ۱
زایمان سزارین

سلام سه شنبه صبح ظهر رفتم تو بیمارستان کمالی پرونده باز کنم گفتن برو یه سونو بده رفتم چون دکتر نبود گفتن برو ساعت ۶بیا دکتر میاد من اومدم خونه نهار خوردم و بعد رفتم استرس داشتم بعد که سونو دادن گفتن بچه بریجه امروز بستری می کنیم بعد منم از ترس و استرس گریه می کردم بعد آزمایش خون و ادرار گرفتن و لباس هامو عوض کردم سرم زدن بعد ۸و نیم بود رفتم زایشگاه اونجا سرم وصل کردن و حدود ۱۰و نیم بود بردن اتاق عمل بعد بهم آمپول بی حسی زدن از کمرم و بعد زود خواباندن پاهام بی حس بود از کمر به پایین و حس نمی کردم دستامو بستن اینم بگم آمپوله درد نداشت بعد زدن هم پاهام گرم شد بعد ۳دقیقه طول نکشیده بود که پسرمو در آوردن ۱۱شب به دنیا اومد بعد منم داشتم گریه می کردم چند دقیقه بعد صدای پسرم اومد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان محمد سبحان مامان محمد سبحان ۱ ماهگی
سلام خانوما. مامانایی که زایمان دومتون هم سزارین بود نسبت به زایمان اولتون چطور بود دردتون کمتر بود؟؟ من استرس دارم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر