این منم قبل بارداری با اینکه ۳۱ سالمه ولی مثل بچه بودم یه جا بند نمیشدم همش بیخییالی و گردش و تفریح از راه راس بالا میرفتم، دغدغه نداشتم سبک بودم 🙃 بارداری منو یه آدم دیگ کرد روحیم رو صفر کرد خونه نشینم کرد و به مرز افسردگی رسونده 🙂 ولی به خاطر دخترم دارم دووم میارم ، امروز فهمیدم که تنها راه خودمم ... شما هم اگه تو شرایط منین باید قوی باشیم خیلی🫂🤗

منم خیلی داغونم‌.وقتی غروب میشه انگار یکی گلومو فشار میده.نفسم تنگ میشه تپش قلب میگیرم..دلم میخواد گریه کنم..فکر می‌کنم دیوار های خونه منو فشار میدن

گلم منم همینجوری بودم هرروز این کشور اون شهر این کافه هرروز عشق و حال بودیم عید قرار بود بریم کشتی کروز😑 خلاصه مارکوپلو بودم ، ک نا خواسته باردار شدم من قلیونم خیلی میکشیدم ک مجبور شدم یهو بزارم کنار همه چی یهو کنسل شد... اوایل خیلی سخت بود خونه نشینی ولی خب یکم که فکر کردم دیدم دنیا که به اخر نرسیده عشق و حال همیشه هس اینی که خدا الان داده بهمون یه نعمت خیلی بزرگه که باید شکر گذار باشیم

بنظرم اگ پدرمادرتو خواهر برادرت تو ی شهر پیشتن و میانو میرن و میری پیششون ک حداقل ی روز ریلکس کنی ی روز تنها نباشی ی روزشو غصه نخوری
پس هنوز طعم تنهایی رو نچشیدی💔

منم همینم درگیر شدم و اصلن من قبل بارداری نیستم ولی فقط به امید بسلامت گرفتن دخترم دارم محکم میرم جلو
امیدوارم که بسلامت فارغ بشی عزیزم و دختر گلت رو هم بزودی تو سلامت کامل بغل کنی

آی بابا این مردامثل اینکه بچه اونانیست من همه جام دردمیکنه میگم دارم میمیرم میگه چیزی نمیشه نترس ایناباعث میشه دیگه

منم ، مخصوصا وقتی بی وفایی مرد و شریک زندگیت رو ببینی ، واقعاً آدم تهش فقط خودش رو داره و از خدا می‌خوام مراقب بچه های تو دلیم باشه و استرس و گریه ها و نگرانی هام به اونا آسیب نزنه

فک میکنم یک مقدار افسردگی طبیعیه تو بارداری و دست خود آدم نیست

عزیزم برا کسی که خیلی اهل گردشو تفریحه کاملا طبیعیه که تو بارداری افسردگی بگیره چون بارداری خیلی محدود میکنه آدمو و همین باعث افسردگی میشه
اوایل بدنیا اومدن بچه هم همینطوره بعد خوب میشی عزیزم

اینم من وقتی به خودم میرسیدم الان داغونم

عزیزم انشالله بسلامتی فارغ بشی خیلیم خوشگل و جیگری
راستی یه سوال رابطه دارین یا منعی؟

چه خوشتیپ هستی ماشاالله مامان خوشگلی هستی

من شکم اول داغون شدم ینی واقعا ب مرز خودکشی رسیدم داشتم میرفتم پیش روانشناس ک فهمیدم یکی دیگر تو شکم دارم
و بگم انفجاری وزنم بالا رفته و اعتماد ب نفسم 0
و فقط از خدا می‌خوام روز زایمان بچه صحیح و سالم ب دنیا بیاد ولی من بمیرم...
بعدش میگم خب کی بچه هامو نگه داره
ولی عمیقأ احساس تباهی دارم... و‌فکر میکنم تو سن 25سالگی با دوتا بچه و یک هیکل داغون و یک‌چهره داغون تر و فاصلهه شدید بین من و همسرم بخاطر احساس خشم من نسبت ب اون ک‌فکر میکنم مقصر هست واقعا زندگی رو باختم

عزیزم فک کنم همه همینیم خدا ب هممون انرژی بده این روزا میگذره ایشالله

دقیقا این انگار منم و اینکه گفتی خیلی سختر داره بهم میگذره تمام چالش تارو دارم تک تک سرمیکنم حتی قلبم هم دیکه اذیت میکنه

منکه روحیم افتضاحه....
از دنیای مادر شدن میترسم🥹

منم روز نیس ک به این موضوع فکر نکنم
همش تو خونه
میگم کی بشه بسلامتی کوچولوم بیاد دنیا
زندگیم یکم مثه قبل بشه
مثه قبل لباس بپوشم بگردم راحت باشم
الان واقعا انگار اسیرم

آره منم مثل شما هستم ،خیلی هم اذیتم خیلی🥲

آره عزیزم منم همینطور فقط بخاطر دخترم فقط فقط ❤❤

چه خفن 😎