۱۴ پاسخ

😂😂😂😂

😂😂😂😂

😅😅😅😅

حرف من 😆😆

😂❤😂

اصلا نمیبخشمت اصلااا

چطوریه میشه توضیح بدین ممنون میشم

سلام مامان پناه این میوه های که خشک کردی تو خونه انجام میدی

من چی بگم که شوهرم مریضه باید حواسم باشه از اونور خودمم کمر درد پادرد شدید دارمو بچمم هی پامیشه شیر میخواد

😂😂😂🤣🤣🤣

😂😂😂😂😂

😂😂😂 هنوز بیداره؟؟؟

چقد خونتون خلوت و شیکه. منم همیشه از خونه ها خلوت خوشم میاد

عزیزممم

سوال های مرتبط

مامان ♥️چال گونه♥️ مامان ♥️چال گونه♥️ ۱۶ ماهگی
وقتی مادر میشوی‌😭😭❤️
تمام وجودت میشود همان بچه ای که از دلت برایت ب ثمر میرسد ...

از دیروز منتظر لبخندتم عمر مادر پاشو بازی کن مثل هر روز تو زودتر بیدارشو من و بیدار کن

نمیدونستم وقتی مریضی چقد من میشکنم
قلبم یخ میکنه
دلبند مادر زودتر خوب شو لع نت به اونیکه ویروس دااشت و با قاشقش به تو غذا داده منکه نمیبخشم


دوستان گلم که حال یزدان و پرسیدین همسرم میگه یه روز قبل اون عروسی وا مونده خواهر عروس که دختر دختر خاله همسرمه همینجوری تب کرده و گفتن ویروسه بردنش بیمارستان روزمجلس ظهرش مادعوتشون بودیم من رفتم کلاه پسرمو بیارم با قاشق دهنیش بهش غذا میده
دوستدارم برم طبقه بالا بگم نک بت ببین چی به سر بچم اوردی
دیشب اورژانس بردیم فقط دارو داد گفت تا ۴۸ساعت تبش پایین نیاد بیار بستری کن
ممنونم از تک تک تون که کنارم هستین احوال یزدان و می پرسین
ان شاء الله هیچوقت کوچولوتون مریض نشه
یزدان و بردم حمام الانم خوابه گفتم اون بوی دکترو تب ازش بره
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۷ ماهگی
درد و دل شبونه ؛ عشق مادری ....🤰🤱

خواهرا نمی‌دونم کدوماتون مثل من قبلا به شدت ترسو بودید ولی مطمئناً وقتی مادر شدید این عشق به فرزندتون این ترسا از شما دور کرد مثل من.
بله عشق مادری خیلی حس قشنگ و شیرینه نمی‌دونم حکمت خدا چه قدر قشنگه بعضی وقتا که وقتی باردار میشید و یه فرشته کوچولو تو وجودتون رشد می‌کنه وقتی مخصوصا چند ماه آخر که لگد زدن نی نی هاتونو حس میکنید تکون خوردناش سونوگرافی رفتنی شیطونیاش همه رو می‌بینید حس میکنید چه قدر شیرینه 😍😢😢😢😢😢🥺🥺🥺🥺
منم عشق مادری تو وجودم شعله ور شده بود بعضی وقتا با خودم فکر میکنم منی که اینقدر ترسو بودم از معاینه زنان اسپکلوم عکس رنگی ازهمه اینا وحشت داشتم طوری که کارم به مشاوره کشید و تو چندجلسه کامل درمان شدم در این حد شدت داشتم منی که یه زمان اونجوری بودم پارسال زایمان کردنی اولین بارم بود میرفتم اتاق عمل نمیدونین موقع عمل نفس کم میاوردم انگار سنگ گذاشته بودن روی سینم ولی همه اون سختیاش ترساش استرس هارو به جونم خریدم و آخ نگفتم فقط منتظر بودم بچه مو بیرون بیارن و من صدای قشنگه اش رو بشنوم وقتی صداشو شنیدم وای دنیا مال من بود خیلی عجیب و شیرینه♥️🥺
حتی وقتی شکمم رو فشار میدادن گاهی خودمو کنترل میکردم که جیغ نزنم ولی گاهی هم از درد نمی‌تونستم چیزی نگم دست پرستارو گرفتم که دیگه فشار نده یا وقتی اومدن انژیوکتم یادمه خراب شد اومد دوباره از اول انژیوکت بزنه دردم گرفت ولی آخ نگفتم به پرستار یادمه قشنگ برگشتم گفتم من دردای بیشتر از اینو کشیدم این که چیزی نیست اونم با شوخی با انگشتش زد دستم گفتم آخ با خنده گفت چیشد تو که گفتی درد نداره
خواستم بگم چه قدر این عشق بین مادر و بچه عمیق قشنگه که حاضری درد بکشی ولی بچت آخ نگه ....
مامان شاهان مامان شاهان ۱۴ ماهگی
مامانا اومدم یکم درد و دل کنم حال روحیم اصلا خوب نیست مادرم ندارم برم یکم باهاش حرف بزنم اروم بشم پسرمن از وقتی به دنیا اومده بود خوابش عالی بود تا حدود یکسالگی ولی شبی چندبار پاگیشد برای شیر از یکسالگی که گذشتیم شبا همش با گریه پامیشدو میگفتیم برای دندونه خلاصه این جریانات ادامه داشت بعضی شبا حتی یک ساعت به یک ساعت بلند میشد ولی موقع خوابیدن راحت میخوابید دکتر گفت اگر اذیت میکنه داروی گیاهی بیبی سد داد که ارامبخشه بدم و راحت بخوابه گفت عوارض نداره ولی من ترسیدم و ندادم .
خلاصه الان چند شبیه اصلا نه میزاره رو پا بزارمش نه روتاب همش گریه میکنه نمیخوابه نمیدونم چیکار کنم هرکار بگین کردم امشب با هرار ترفند کنارم خوابید بعد یک ساعت مشت و مال دادن بعد دیدم خوابش سنگین شده اومدم بزارمش تو تخت خودش پاشد یک ساعت تمام گریه کرد مجبور شدم از اون دارو بدم .نمیدونم دیگه واسه خوابش چیکار کنم حالم خیلی بده احساس میکنم مادر بدیم .راستی دو ماه میشه خودش دیگه شب لب به شیر نمیزنه قبل و بعد بیداری شیر میخوره .
احساس افسردگی دارم دوسدارم بعضی شبا بمیرم خسته شدم احساس میکنم از پسش برنمیام من مادر خوبی نیستم