۱۹ پاسخ

منم هم خانواده خودم هم خانواده همسرم ازم دورن واقعا سخته😔
بعضی وقتا دلم میخواست یکی پیشم بود حداقل باهاش حرف میزدم فقط تنها دلخوشیم شوهرمه

خوشبحال اونایی ک مامانشون نزدیکشونه

منم بیشتر وقتا تنهام .دکتر میرم سونو میرم هر کاری دارم

منکه که کلا ازاول حاملگی تنها بودم شوهرم همش مسافرت بود برای کارش ماحتی ۳ ماه میشد همو نمیدیدیم من خودم همه کارامو تنها انجام میدادم دکتر ازمایش سونو همش تنها خواهرم ندارم مادرمم که بنده خدا گرفتاره تو زندگیش ازش توقعی نیست واقعا فقط میگفتم خدایی تو همه کسی منی

من خودم بچمو آوردم ی شهر دیگه دکتر بیمارستان بستریه
مامانم رفت خونه تکونی عیدمو انجام داد واقعا خدا خیرش بده

عزیزم منم تو کشور غریب تک و تنهام

منم مامانم از دوره هرچندوقت یه بار میاد چندروز میمونه کارامو میکنه و میره چقد خوبه وقتی میاد اخه یه شهر دیگه است بعد منم شاغل بچه مدرسه ای دارم دیگه کلی خستمه 😭

منم. یک سال خانوادم. ندیدم کسی ام. پیشم نیست همه کارهام خودم میکنم. بچه ام با خودم میبرم. شاید اینقدر قوی هستیم که بفکر خودمونم. باشیم

ماهایی که خانواده هامون نزدیک نیستن بایذ دستمونو بزاریم رو زانو و خوذمون کارامونو بکنیم عزیز... من تو حاملکی با ویار و یک بچه کوچیک تنها و به ذرس و مدرسه و غذا و زندگی میرسیدم و تا روزای آخر که سنگین و.. بازم تنهایی خودم و خودم بودم. الانم بعد ده روز کع مامانم رفت بازم دست به زانو خودم پاشودم پی سروسامون دادن زندگیم

تخم مرغ پنیر گوجه خیار بگیر تو یخچال همیشه داشته باش گشنت شد سریع ی نیمرو ی نون پنیر بخور آجیلم خوبه من غذا درست میکنم برای دو وعده

واقعا سخته دوری از مادر و خونواده
حالا من خداروشکر بد نیست مادر شوهرم خیلی هوامو داره ولی مادر خود آدم چیز دیگس 🥲🫠

من که فقط صبحانه خوردم😑تو ماه هشتم هیچی نمیتونم بخورم نه قرصام نه خوراک

لعنت به بی کسی
من از پدر مادرم دورم بعضی روزا همینجور حال و حوصله غذا درست کردن ندارم از گشنگی قش میکنم

وای منم کسی نزدیکم نیست مامانم ک راه دور امروزم حالت تهوع دارم شوهرم سرکاره، هیچی نداشتم الان ب زور ی کم برنج گذاشتم با ی ذره گوشت چرخ کرده تا آماده بشه حالمم واقعا بده 🥺😔

خودمون نخوریم هیچکس بما نمیگه بخور 😂

چرا مامان قشنگم؟🥺کسی پیشت نیست؟تنهایی؟مهم اینه ک تو به فکر تودلی خوشگلت باشی 🥲🥲🥲

منم همینم خیلی روزا گریم گرفته از گرسنگی

منم همینم بابا

خودمون ب فکر خودمونیم😂

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۱ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من