سوال های مرتبط

مامان محمد کیان👶 مامان محمد کیان👶 ۲ ماهگی
بارداری
زایمان طبیعی
شنبه صبح بود رفتم بهداشت به حساب خودم ۴۰هفته و۲روزبودم فشارم رو ۱۲بود چک کرد چون ازتاریخ آنتی گذشته بود که ۱۳دی بود گفت نامه میدم برو بستری شو منم که دل تو دلم نبود پسرمو زودتر ببینم رفتم خونه به شوهرم گفتم رابطه داشته باشیم که رفتم معاینه کمتر دردم بگیره خلاصه بعد رابطه طول دادم که ظهر شد ناهار خوردیم ریلکس با اتوبوس رفتیم سمت بیمارستان تا رسیدیم ساعت شد ۳عصر هوا هم سرد دیگه رفتیم تو و قبض معاینه گرفتیم و رفتیم زایشگاه که نامه رو نشون دادم معاینه کردن گفتن بسته ای گفتم برم خونه پیاده روی کنم بیام گفت نه منم که خیس عرق چون استرس زیادی برای معاینه و زایمان داشتم فشارم زد بالا رفت رو ۱۵اینام دیگه ولم نکردن و گفت برو پایین کارای بستری تو انجام بده و برگرد زایشگاه من و شوهرم رفتیم کارای بستریمو کردیم و با خیال راحت با اتوبوس رفتیم خونه که لوازمای خودم و ساک پسر خوشکلمون رو برداریم که دیگه قراربود بستری شم و زایمان کنم
مامان حلما و حامی❤️ مامان حلما و حامی❤️ ۳ ماهگی
پارت اول
خب من اومدم با تجربه سزارین بیمارستان تریتا دکتر ترانه قدس
من نامه عمل رو برای روز ۱۳ آذر ماه گرفته بودم صبح ساعت ۸ و نیم به همراه همسر و دختر گلم رفتیم بیمارستان تو پذیرش بودیم و همسرم داشت کارهای بستری رو انجام می‌داد که دیدم مامان و بابام و خواهرم اومدن و من قافل گیر شدم چون گفته بودم نیاید اذیت میشید
خلاصه ساعت ۱۰ و نیم بود که گفتن بفرمایید بریم بخش زنان و من با همه خداحافظی کردم و دخترم و بوسیدم و با مامانم رفتیم البته مامانم پشت در منتظر موند و من رفتم داخل.. مدارک و گرفتن و فرم دادن امضا کردم و بعد گفتن لباس هاتو عوض کن لباس اتاق عمل پوشیدم و رفتم روی تخت دراز کشیدم چون تجربه سند رو داشتم و بدم میومد به پرستار گفتم میشه تو اتاق عمل بعد از سر شدن سند بزاری گفت باید دکتر دستور بده نا کاره ای نیستیم تماس گرفت و به دکتر گفت اونم گفت ایراد نداره هر طور بیمار راحته منم خوشحال شدم اومدن انژیوکت و وصل کردن و سرم و امپولا رو تزریق کردن و منتظر بودم که بیان دنبالم و بریم تو اتاق عمل حالا تو این شرایط نمیدونم چرا من هی تند تند دستشویی ام می‌گرفت هی میرفتم و میومدم🤣
مامان جوجه برفی🎀🩷 مامان جوجه برفی🎀🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین پارت ۱
همیشه دوست داشتم روز زایمانم‌ تو ذهنم یه روز خوب بمونه واسه‌همین سزارین رو انتخاب کردم واقعا همینطور هم شد ❤️
دکترم نامه داده بود که ساعت ۶ صبح برم بیمارستان خصوصی مادر بستری شم چند روز قبل عمل رفتم بیمارستان واسه کارای بیهوشی و بی حسی
انتخابم بیهوشی بود اما دکتر بیهوشی اجازه نداد گفت بی حسی خیلی بهتره بی حسی انتخابم شد و شنبه ساعت ۶ صبح با همسرم و مامانم رفتم بیمارستان
منو بردن بلوک زایمان خیلی خلوت بود یه خانوم کارشناس مامایی که خیلی مهربون بود ان اس تی و فشار و انجام داد و یه سری اطلاعات گرفت با دکترم تماس گرفت و دکتر گفت ساعت ۸ اتاق عمل باشم
خانومه گفت واسم لباس بیارن خدمه اونجا لباسامو عوض کردن لباسای خودمو گذاشتن تو نایلون و به همسرم تحویل دادن
منو گذاشت رو ویلچر و برد اتاق انتظار دراز کشیدم ضربان قلب بچه رو چک کردن انژیوکت زدن عکاسم اومد یه سری تصاویر قبل زایمان رو ضبط کردیم
وووو مرحله سخت زایمان برای من زدن سوند بود که زدنش همانا و سوزش همانا😣
مامان فسقلی مامان فسقلی ۱ ماهگی
تجربه زایمان قسمت ششم

که دکتر گفت ترشح سبز رنگ کمی توشه
اتاق رو آماده کنید سزارین اورژانسی..
دیگه تا آماده کنن تقریبا ی ساعتی شد ،بعد یکیشون اومد سوند رو وصل کرد بهم..
یکی از خدمات اونجا اومد گفت پاشو بریم برای سزارین ،دیگه بزور پاشدم چون سوند بهم وصل بود راه رفتن یجوری بود
یه تخت دیگه بود گفت دراز بکش روی این ،دراز کشیدم و پتو زد روم و پروندمم گذاشت روی تخت و بردنم بیرون از بلوک زایمان ( من طبقه ۳ بودم برای زایمان طبیعی ،اتاق عمل سزارین طبقه چهارم بود) مامانم و شوهرمم اونجا بودن اونارو دیدم و رفتیم بالا
از بالا ام جلو در ورودی اتاق عمل یه تخت دیگه آوردن گفتن آروم بیا روی این یکی تخت،اروم رفتم روی اون تخت و یه مردی بود که بردتم تو اتاق عمل و گفت حالا دوباره آروم برو روی تخت اتاق عمل
بازم آروم آروم خودمو هُل دادم روی تخت اتاق عمل
وای که چقدر سرد بود اتاق عمله،داشتم میلرزیدم گفتم خیلی سردمه یه زنه گفت کولرو خاموش میکنم الان
چند نفر اونجا بودن زن و مرد
دیگه دکتر بی حسی اومد خیلی ام خوش اخلاق بود ( کلا بجز یکیشون که دختره خیلی رو مخ بود بقیه شون خوب بودن)
مامان Arta مامان Arta ۱ ماهگی
سلام خانما تجربه سزارینم تو بیمارستان اردیبهشت با دکتر هادی باقری
اول اینکه دکتر زیرمیزی ازم نگرفت از هیشکی نمیگیره ، دکتر سنش بالاس ، از همه لحاظ عالی هرچی بگم کم گفتم هیچ پشیمونی تو کارتون نیست از تجربه سزارین با ایشون ، اخلاق ، تجربه کاری و...
سر تاریخی که دکتر گفت رفتم مشکلی برام پیش نیومد قبلش ۳۸ هفته و ۴ روز بودم
روز سه شنبه ۲۳ بهمن رفتم پذیرش و تشکیل پرونده دادم،۲۴بهمن رفتم یه روز قبل از عمل آزمایش و تشکیل کامل پرونده و نوارقلب و صحبت با دکتر بیهوشی واینا، روز ۲۵ هم ساعت ۶ ونیم بیمارستان بودم کارامو کردن دیگه هشت ونیم رفتم برای اتاق عمل ، تا ۹ توی ی اتاق نشستم ی سری وضعیت چک کردن بعد ۹ رفتم توی اتاق عمل بهم گفتن هرکدوم دوست داری بی حسی یا بیهوشی یکم کلنجار رفتم دیگ بیهوشی رو انتخاب کردم .
سوند ۵ ثانیه سوزش داشت فقط ، شکمم رو شستن بیهوش کردن ، دیگه من شکمم ک فشار دادن بیهوش بودم ، برای باز دوم توی اتاق ریکاوری که به هوش اومدم فشار دادن که هنوز گیج بودم هیچی متوجه نشدم فقط فهمیدم ک فشار دادن دوباره خوابم برد