مامانم یه عمو داشت اونموقع دبیر بود، وضع مالیش خوب بود. 4 تا دختر مجرد داشته ک تو پرقو بزرگ شده بودن. اما پسر میخواست.

با نذر و نیاز و فلان خدا یه پسر بهش داد چراغونی کرد و احسان کرد و مهمونی داد. میدونین چی شد؟
تا 1 سالگی پسرش عمر نکرد قد و بالای پسرشو ببینه.

یه دخترش پدانشجوی پزشکی بود با یه مردی ازدواج کرد که بعدا معتاد شد و نذاشت طبابت کنه و هوو آورد براش با دوتا بچه!
یه دخترش با پسر عمو ازدواج کرد با پسرعمویی که قصد داشت جای عموشو واسه بچه های عموش پر کنه و مرد خونه باشه. بخاطر ازدواج فامیلی 2 تا پسر مریض دارن الان.
یه دخترش فقط خیلی خوشبخت بود که دو سال پیش پسر 26 ساله ش فوت کرد و الان افسرده ست.
پسرشم ازدواج کرده بچه داره چندتا مغازه و خونه داشت پدرش اجاره اونارو روزی کرده و نمیره سرکار.






مامانم همیشه میگه نباید به زور چیزی از خدا بخوای. چه بسا اگه سرونوشتش ابنجوری نمیشد بالا سر بچه هاش بود و زندگیشون از این بهتر بود. شایدم ربطی نداشته به تولد پسرش اما چون خیلی اصرار داشت حتما باید پسر داشته باشه ابیم اطرافیان اینجوری حا افتاده.



خدا هرچی بده نعمته هرچیم نمیده حکمت. به زور از خدا چیزی نخوایم.

۹ پاسخ

من حرفت رو قبول دارم و عینا دیدم یکی از فامیل های ما پسر اولش دوتا دختر داشت ولی اون دوتا پسر هاش بچشون پسر بود همش بهش میگفتن تو یعنی پسر اولی باید یه پسر بیاری
با کلی دکتر متخصص و.... پسر دار شدن الان بچشون ۲ سالشه سنگ کلیه داره مشکل قلبی داره ریه هاش مشکل داره و.....
آدم باید همیشه شاکر اون چیزی باشه که خدا داده

دقیقا، و این شده که وقتی تصادف میکنیم میگیم خدارو شکر بدنمون سالمه
وقتی پامون می‌شکنه میگیم خداروشکر سرمون سالمه
و وقتی می‌میریم میگن حتما حکمتی بوده.
و اینجوریه که این عمر ما به سر میاد و اون حکمت رو دیگران میبینن درس میگیرن

اونوقت وقتی یکی میگه دختر میخوام همه خوششون میاد،خب پسر دوست داشته دیگه چیه مگه

من ب حرفت اعتقاد دارم ک دیدم چنددد مورد
زندای خودم ی پسر داشت دوتا دختر پسرش از وقتی ب دنیااومد مشگل داره بدنش همیشه عفونت داره یکسره درب در بیمارستان
باردار شد میگفت باید باید پسر باشه باید پسر بشع رفت سنو دید دختره اومده بود خونه فقط کفرو ناسزامیکرد نفرین میکرد تا این بچه ب دنیا اومد این هی کفر کرد ک چون دختره
کلی چکاپ کرد چون ازدواج فامیلی بود ازمایش ژنتیکی و کلی ازمایش همه چی سالم بود
تااین ک دختر ب دنیااومد دختر هزار تا مشگل داره سندروم داون داره اصلا نرمال نیست
خودش هی میگه من چقد کفر کردم ناشکری کردم کاش هی سالم بود
واقعا نباید زورررری چیزی از خدا بخوایم هرچی هم نمیده حتما حکمتی تو کارش ادم با هرچی ک داره خداروشکرکنه همین

واا چه ربطی داره..اصلا انگار این یه داستان الکی

سلام عزیزم ممنون میشم بهم درخاست بدید اکانت قبلیم مسدود شد💕😘

ببین اصلا گاهی اوقات بعضی آدم ها اینقدر درگیر به دست آوردن یه چیزی میشن که تمام نعمت های دیگه زندگیشونو از دست میدن .پدر ما همیشه اینقدر درگیر پسر دار شدن بود ( آخر هم نشد ) که ما دختر هاشو از همون اول پس زد .اصلا زن و بچشو هیچ کجای زندگیش ندید .

وای
من میگم هیچی زوری از خدا نخوایم
مخصوصا وقتی که دخترا می دونستن بابا چقدر پسر دوست بوده چقدر احساس بدی داشتن

یعنی چون از خدا یه پسر هم خواسته همه ی این کارا و بلا ها بخاطره یدونه اون خواستشه؟

سوال های مرتبط

مامان جیک جیک مامان جیک جیک ۱۷ ماهگی
اینو شوهرم تعریف کرد
میگه وقتی خواهرش بچه دختر دنیا آورد جلو دومادش به خواهرش گفت شما پسر بیارین!! مگه پسرو هر کسی میاره؟
خواهرش ناراحت شده بود و نشسته چشماش اشکی شد و هیچی هم نگفت(کلا کسی جرات ندارم به شوهر من بگه بالای چشمت ابروعه،)
هنوزم همینه شوهرم زبون تلخ و منتقد 🤢🤢🤢
بچه ما دختر شد اینو برام تعریف کرد...
دیشب بچه به خواهر شوهرم بخاطر ازدواج فامیلی دخترش که ۱۴ سالشه خیلی خیلی ریز مونده، همه کار کرده خواهر شوهرم ولی رشد نکرده
خیلی البته باهوشه
شوهرم همش خواهرزاده هاشو میزنه و فحش میده و دعواشون می‌کنه...
به این می‌گفت ریزه میزه.... می‌گفت پدرس.. با چشمای موشت نگاه نکن
یا گفت خدا نکنه دماغ دخترم شبیه دماغ (همین خواهرزاده) بشه....
دخترم کاسه آورد برعکس کرد روش نشست
لیز خورد داشت میفتاد که همین خواهرزاده گرفت، شوهرم از پشت محکم زدش مواظب پاهاش باش....

کلا دیشب جفتی زده بود انگار روی این
اومدم در گوشش گفتم بس کن، بچه دختره، آنقدر ایراد زشتی زشتی ازش نگیر، غرور داره،
من پشت صحنه همش دفاع میکردم از خواهرزادس، میگفتم نه قشنگه، باهوشه، نه اون دخترم رو گرفت باید تشکر کنی....
خلاصه آخر شب. فتم پیشش گفتم دایی باید دختر خودش هم سن تو بشه تا تو رو درک کنه، تو رو خیلی دوست داره، منم دوستت دارم حواسم بود تو هیچی نگفتی، تو خیلی دختر خوبی هستی خدا کنه دختر من مثل تو با ادب با هوش و خانوم باشه
اینو گفتم بچه یهو گریه کرد بغض ش ترکید
خیلی شوهرم کارش زشته،
مجبورش کردم بیاد خواهر زادشو ببوسه
یعنی با اجبار
گند دماغ و ترش رو زبون تلخ🤬🤬🤬