۷ پاسخ

سلام خانما امیدوارم حال همه تون خوب باشه منم بعداز بدنیا اومدن پسرم خیلی سختی کشیدم والانم میکشم شوهرم پیشم نیست وخونه مادرم هستم وپسرم ۲۵روز سینمو نگرفت باورتون میشه شب وروز فقط گریه میکردم واز شدت ناراحتی خودم وگریه های بچم میزدم به سر وصورت خودم حتی یه بار با پستونک پسرمو زدم بعدش عذاب وجدان شدید گرفتم وتا صبح گریه کردم امااا دلم خوشه که تمام سختی ها میگذره وماندگار نیست ولی به قیمت از دست دادن شادابی وطراوت خودم

اصلا عذاب وجدان نگیر بخاطر سختیاشه و عوض شدن ریتم زندگیمون من توی بارداری هم یوقتایی این حسو دارم افسردگیم نداری بخدا طبیعیه

منم همین حسو دارم

منم روزای اول اینجوری بودم ادم یکم گیج ک سر در گم بودم بعد میفته رو روال

خب ناخداگاه بچه که میاد محبت های بین زن و شوهر کمتر میشه چون واقعا بچه نمیزاره

دقیقا منم همین حس رو دارم باید یجوری این حس هارو از خودمون دور کنیم چون افسردگی بگیریم خیلی سخت تر میشه برامون من خودمم فقط گریه که من چرا بچه آوردم سخته میفهمم

شما افسردگی بعداز زایمان داری خواهرم وگرنه اینهمه غم چرا😅خداروشکر کن بعضیا درحسرت بچه ن... این روزا تموم میشه نگران نباش

سوال های مرتبط