۱۶ پاسخ

الان توی این دوره زمونه همه پی زندگی خودشونن
روال زندگیه عزیزم نگران نباش
من هر روز مادر شوهرم میاد یک انگی ب دخترم میزنه بعدش می‌ره
چون بچه پسر دوست داشت
منم توی شهر غریبم
والا بعضی وقتا اینقدر گریه می کنم چشمام ورم می کنه و شیر ندارم

منم تنهام بعد زایمان از نظر کارای بچه و خودم

منم از اول دست تنها بودم

خيلي سخته تنهايي ولي من دونا خالم. مامانم ابجيم كمكم بودن خداروشكر خيلي خوب بود مخصوصا سز بودم همش خوابيده بودم از درد
بعد بيس روز ديگه رفتن منم رفتم خونه مامانم

منم بعد ده روز دست تنها شدم امیدت به خدا باشه عزیزم

سلام مامانا صورت دخترم دون دون قرمز شده چیکار کنم؟؟ 😪

مامان سزارینی تا ده روز سختشه حداقل یکی باید باشه

منکه دوتا بچه هام دست تنها بودم
الآنم واسه این کسی نمیاد از پس سه تا بچه شیر ب شیر برمیام

من خیلی دوست دارم ک خودم انجام بدم.

من عزیزم
با اینکه ی دختر 6سالع ی 1سال و نیم هم داشتم ک پسرم دنیا اومد
3روز پیش مامانم بودم بعد اومدم خونه

خیلی رعایت کن بعدش که فک میکی خیلی شرینه

من از ده روزگی تنها بودم تا فردا شب که ماذر شوهرم‌میاد انشالله
خیلی سخت بود بچم هم کولبک‌گرفت هم رفلاکس تو این دوران اگه قیافه مو ببینی گریت میگیره😕🤣ن خوراک ن خواب ن رسیدگی به خودم ن خونه هبچی
تازه فرداشب بیاد بچه رو نگه داره اول‌به خودم‌برسم روحیم باز شه بعد کمر و ببندم و به خونه و اطراف برسم‌انشالله🤣

من سر دخترم مادر شوهرم بود ولی انگار نبود بچه خودشو از گریه میکشت یبار بلند نمیشد امیدت بخدا باشه مادرا قوی تر از این حرفان

من ک از روز ۳ کم کم پا شدم ۷ دیگ تنها موندم دیگ خودم کارای خودمو و بچه داری رسیدم و شوهرم هم کمک می‌کرد. گاهی

عزیزم من الان ده ماه وپونزده روزشه .34هفته باردارم😅

من که کلا دست تنهام

سوال های مرتبط

مامان ویهان کوچولو💙 مامان ویهان کوچولو💙 ۱ ماهگی
خانما یه لحظه بیاید به حرفای من گوش بدین. ببینید من حق دارم یا نه.
من از روزی که زایمان کردن شرایط خوبی نداشتم یعنی از همون بیمارستان فهمیدم که خودم تنها باید بچه داری کنم ‌مامانم و دوتا آبجیم نزدیکمن ولی هرکسی دنیال کارای خودشه بخصوص که عیدم هس .۱۰ روز طول کشید تا بچمو پذیرفتم .هرروز گریه میکنم بخاطر دست تنها بودن. حتی غربالگری و دکتر هم خودم بردم با وضعیت بعد از عمل. روزای اول گفتم چرا بچه آوردم من که هیچی بلد نیستم .بچه دوشب گریه میکرد سینه نمیگرفت از اون طرف زردی داشت من ساعت ها برای شیر دادن بهش تلاش کردم ولی چون نوک نداره سینه هام بچه پس میزد‌خلاصه دکتر گفت برای زردیش شیرخشک بده وقتی دادم بچه خورد راحت خوابید منم از فرط خستگی دیگه سینمو ندوشیدم که راه بیفته بدم بچه گفتم همینو بخوره . ولی شوهرم هرروز داره اذیتم میکنه با حرفاش دنبال بهونه هس که بگه تو تنبلی شیر نمیدی .ولی من از صبح با کمبود خواب بلند میشم کارای خونه و بچه داری و آشپزی میکنم .فقط انگار شیر نمیدم .من واقعا از دست تنها بودن نتونستم شیر بدم چون همزمان باید همه کار می‌کردم. الان من مادر بدی هستم؟شوهرم بخاطر اینکه بچه جیش کرده تو تشک گهواره امروز کلی دعوا کرد منم تو روش وایسادم گفتم از این به بعد حق نداره دخالت کنه تو کارای بچه داری . اکثرا مامان اولی ها حتی دومی ها .تا ۴۰ روز یا خونه مامانشون هستن یا گسی کنارشون هس ولی من همش تنها بودم چه توقعی ازم داره آخه .کلی دلم شکسته از همه 😭 من نیاز به حمایت روحی و عاطفی دارم نه اینکه مدام غر بشنوم یا بگن حیف شیر خودت .من الان باید استراحت باشم نه اینکه فکر شکم شوهرم باشم گشنه نمونه یا ده تا کار دیگه.الان وقت دعوای من نیست 😭