۵ پاسخ

متنفر که نمیشه بود بیشتر عاشقیه و نگرانی ولی با کمک مشاور من تونستم خودمو پیدا کنم و ب خودم بیام من از خودم متنفر شدم فکر میکردم چون ب خواست خودم زود سزارین شدم نینیم ریزه بعدم زردی گرفت بعدم لاغر بود اوووف نگم برات مردم و زنده شدم انگار قلبم بیرون تنمه همش غصه میخوردم بعد دیدم تا کی غصه بخورم بچم مامان شاد میخواد دیگه ب خودم اومدم من هرموقع پیش کسیم جز مامانم میذارم از خودم متنفر میشم هنو هم

چون مادر حس عاجز پیدا میکنه حس میکنه از بچش متنفرمیشه درکت میکنم وقتی همه چیو تنهای بدوش بکشی همچین حسی بهت دس میده

من گرفتم داغونم.

متنفر نشدم...ولی حس افسردگی و غم داشتم

همچین چیزی آدما بیشتر ب خودشون تلقین میکنن
وگرنه افسردگی هم بگیری از بچه متنفر نمیشی

سوال های مرتبط