۱۰ پاسخ

میگن وقتی مادر زن فوت کنه داماد اینقدر محرمه که می‌تونه غسلش بده ولی پسراش نمیتونن بد به دلت راه نده ببین شوهرت هوایی میشه یا نه

ببین هیچوقت حس زن دروغ نمیگه اگه حس بدی بهت دست میده خیلی رک به مادرت بکو نیاد خونت

واکنش شوهرت چیه ؟؟

با تذکر و خواهش اگه به نتیجه نرسیدی قطع ارتباط کن چون مجبوری
مگه اینکه بتونی ببریش مشاوره ای چیزی که کمبوداش رو بفهمن و راه جبرانش رو بگن

مادرت مشکل خاصی داره؟ پدرت چی در قید حیات هس؟ با مادرت قطع ارتباط کن اگ در این حد هست از طرفی هم سابقه خیانت داره پس نباید کوتاهی کنی.. هر چقدرم محرم باشه ولی درست نیست.. کات کن با مادرت..

سعی کن دوری و دوستی کنی ولی داماد محرمه حتی از پسرش محرم تره نگران نباش انشالله مشکل گل پسری هم حل بشه

مادرت باید رعایت کنه زشته جلوی داماد اینجوری .من درکت می کنم حق داری ناراحت باشی شرایط سختیه ولی اگه نشد خودتو اذیت نکن ولش کن هیچ ربطی به تو نداره تو کاری که باید انجام دادی .از شوهرت هم خیالت راحت باشه تهش معذب میشه همین . نگران نباش

باهاش حرف بزن گوش نداد بگو دیگه نیاد خونت

ببین منم مثل خودت اعصاب معصاب نداشتم و ندارم
چون وارد یه مرحله جدید شدیم بیخوابی خستگی و... همه باعث میشه خوب فکر نکنیم
مادرت اومده کمکت ناراحتش نکن، من انقدر بهش غر زدم بلند شد رفت دست تنها ب فنا رفتم
پس چشم پوشی کن، شوهرتم انقدز دیگه چشم ناپاک نیست ک بخواد مادرتو دید بزنه
افسردگی هم اگه حس میکنی خیلی شدیده برو پیش زوانشناس درمانش کن
تو الان امید پسرتی نباید انقدز زود جا بزنی ک

خب مگه مشکلش چیه بی حجاب باشه پیشش شایدخیلی راحته

سوال های مرتبط

مامان نگارین زهرا🌼💖 مامان نگارین زهرا🌼💖 روزهای ابتدایی تولد
اییی خدا چرا بچه داری انقد سخته ، از شوهرم متنفر شدم اونم منی که می‌رفت سرکار از دلتنگی براش میمردم ،دلم میخواد ازش جدا بشم بچه هم بدم بهش بگم فقط برو ،دام میخواد فرار کنم از دست بچم اییی خدا منو بکش راحت بشم چرا این بچه یه دو دقیقه خفه نمیشه بخوابه هر یه ربع بیدار میشه و گریه می‌کنه اصلا نمی‌دونم باهاش چیکار کنم هزار تا دکتر بردم هزار تا دارو دادن بازم بالا میاره بازم به خودش میپیچه و نمی‌خوابه آرزومه یه دو ساعت بخوابه فقط دهنشو ببنده خونه مامانمم ولی نه می‌خوابم نه میتونم حموم برم نه غذا بخورم یا شام نمی‌خورم یا ناهار همیشه یکی دو تا وعده ام حذف میشه یا باید بچه رو بگیرن تا من غذا بخورم تروخدا بگین من با این بچه زبون نفهم چیکار کنم بریدم به قرآن روزی هزار بار میگم من چرا بچه آوردم خدایا منو بکش ،اخه این چه تصمیم اشتباهی بود من گرفتم
هر روز خدا به خودکشی فکر میکنم ،قشنگ خودمو میزنم از دستش ،حتی دلم میخواد کتکش بزنم تا خفه بشه اه خدایااااا پس چی میگفتن بچه شیرینه این که تر زده به زندگی من بینمون فاصله افتاده و از شوهرم متنفرم دلم نمیخواد جلو چشمم باشه