ادامه ماجرا
خلاصه بگم دکتر ژنتیک به یک جلسه ختم نشد و به چندین جلسه رفتن وامینوسنتز ازم گرفتن امپولی که وارد شکم میکنن برای این ارمایش که ار اب دور جنین میگیرن با این ازمایش جنسیت واقعی مشخص میشه اما خب این ازمایش به ظاهر اندام تناسلی کاری نداره از نظر کروموزومی جنسیت میگه یادمه صبر کردم تا جوابش اومد از نظر کروموزومی پسر بود ولی دوباره به درد دیگه به دردهام اضافه شد تو ازمایش هاگفتن نقص لوله عصبی هم وجود داره که ممکنه تا اخرین هفته بارداری رفع بشه خودش ممکنه هم ن .
به دکتر ژنتیک گفتم شما اگه جا من بودید چیکار میکردید گفت بچه دیگه هک داری گفتم اره گفت سالمه گفتم اره گفت من بودم مینداختم حقیقتا تو دوراهی سختی بودم خصوصا بیشتر به خاطر ابهام جنسیته اما ته دلمم از خدا میترسیدم که دست به همچین کاری بزنم خیلی از اطرافیان ودکترهاوسوسه ام کردن اما خوشحالم که خدا کمکم کرد که سربلند بیرون بیام از همینجا من تا اخرین سونویی که دادم بازم هیچی مشخص نبود یعنی یه جورایی ابهامه تا اخرین سونو وجود داشت ومن هر دفعه با چشم گریون میومدم خونه.

۴ پاسخ

الهی بگردم چقدر بت سخت گذشته

پسر منم همین مشکل رو داشت.
دیگه روانی شده بودم.
الان ب دنیا اومده و سالم تووی بعلمه.تروخدا اعتماد نکنید که بچتون رو بندازید بخاطر سونوگرافی😩

وای من این حال تو با تمام وجود درک میکنم من موقع ۲۶ هفته بود متوجه شدم مجبور شدم بیندازم مشکل من با مشکل شما فرق داشت هرموقع یادی اون روزا میافتم حسابی گریه میکنم

خب الان چی شد سالمه انداختیش چی شد من ک نفهمیدم

سوال های مرتبط

مامان مـاهـلـیـن🌙🧿 مامان مـاهـلـیـن🌙🧿 ۹ ماهگی
مامانا نمی‌دونم به چشم زخم اعتقاد دارید یا نه
اما من احساس میکنم دخترم چشم خورده
دختر من از ۶ ماهگی که غذاخور شد ، غذاشو به اندازه میخورد
یک بار خونه مامانم بودم برای دخترم موز له کرده بودم داشتم میدادم یه بنده خدایی اومد خونشون ، موز که تموم شد دخترم گریه کرد که دوباره میخواست ، پاشدم دوباره براش موز له کردم ریختم تو پیاله
بعد اون بنده خدا گفت خوب میخوره نوه ی من نمیخوره اصلا
از همون موقع به بعد دختر من دیگه لب به موز نزد
غذا هم که اصلا دیگه مثل قبل نمیخوره اصلااااا
با التماس شاید دو سه قاشق


حالا همه ی این قضایا به کنار


دیروزم یه بنده خدایی اومد خونم ، دخترم که اولش آنقدر شیرین کاری درآورد پیشش ، انقدر خندید و شیطنت کرد خسته شد بعدش دخترمو شیر دادم خوابید راحت

بعد از اینکه اون شخص از خونمون رفت ، دخترم بعدازظهر خواب بود یهو با گریه از خواب پرید دیگه نخوابید هرکار کردم
بعد اونم دیشبو تا خود صبح گریه کرده و نخوابیده اصلا
همش سه چهار دقیقه خوابیده باز با گریه بیدار شده
منم پا به پاش بیدار بودم

یعنی ممکنه چشم خورده باشه ؟!
یا نگاه اون طرف سنگین بوده باشه

نمیدونم خدایا اصلا کلا همه ی قلق های دخترم به هم ریخته

اینم بگم دندونش درومده دوتا پایین دوتا بالا
بخاطر دندون نیست این رفتاراش
مامان عـمــاد کوچولو مامان عـمــاد کوچولو ۱۱ ماهگی
بخوانید و نظر دهید 👩🏻‍🍼

(باربارا اونیل) یک مربی سلامتی، نویسنده و سخنران برجسته است که به دلیل تخصص خود در درمان های طبیعی و سلامتی شهرت دارد. باربارا با بیش از پنج دهه تجربه در این زمینه، حرفه خود را وقف ترویج اصول کلی سلامت، با تاکید بر اهمیت رژیم غذایی، سبک زندگی و درمان های طبیعی در دستیابی به رفاه مطلوب کرده است.
باربارا می‌گوید:(میدونستین که ۲۰۰ سال پیش به بچه‌‌ها تا ۲ سالگی غذا نمیدادند؟ میدونید به چه معناست؟یعنی گالیله، انشتین، بارک، هندل و... اونا در سنین نوزادی بهشون غذا نمیدادند، آیا مریض شدن!؟ خیلی موضوع مهمیه، چون خیلی از افراد مشکلات دل و روده دارن، چون بهشون در بچگی نشاسته (غذاهایی که نشاسته دارن) دادن. یه داستان میگم که روشن بشه موضوع براتون؛ یه خانومی به من ایمیل زد گفت بچه ای دارم که رشد نمیکنه، گفتم چند سالشه؟ گفت ۱۰ ماهشه. گفتم چی میخوره؟ گفت: نون، پاستا، غلات و سبزیجات. گفتم چندتا دندون داره؟ گفت ۴ تا. گفتم معدش چه شکلیه؟ گفت: باد داره معدش اما لاغره، پس بهش بیشتر غذا میده.
گفتم شیر مادرش رو خورده؟ گفت: بله. بهش توضیح دادم. گفت چی بدم بهش؟
گفتم بیشتر میوه و سبزیجات بده، غذاهایی که نشاسته‌ی زیادی داره بهش نده.
به من ایمیل زد و گفت: باد معدش کم شده و داره وزنش زیاد میشه.
بچه ی بیچاره، اون نمیتونه غذا رو هضم کنه.. همه چی خوب بود وقتی بچه ۱۴ ماهش بود، گفت باربارا بچم هیچی نمیخوره من شروع به بررسی کردم، گفتم داره دندون در میاره؟ گفت آره، دندون های آسیاب دارن درمیان. گفتم غیرعادی نیست که بچه ها وقتی دندون در میارن غذا نخورن، اونا خودشون نیستن تو اون زمان.
گفتم آیا شیر میخوره؟ گفت آره. گفتم نگران نباش.