سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۴ ماهگی
دیروز سختترین روزم رو گذروندم .واقعا سخت بود خیلی سخت .منی که همش تو بیمارستان بودم و سره کارم با مریض ها دیروز نفسم تو حلقم بود استرس گرفته بودم به زور خودم رو کنترل کرده بودم خونسرد باشم .مهراب از رو تخت افتاد پایین یکدفعه نفسش رفت کوبیدم پشتش هنوز نفسش نیومده بود بالا زدم پشت باسنش چند تا محکم جیغ زد و گریه کرد بعدش بهش فرنی دادم خورد دوبار بالا آوارد گفتم شاید زیادی دادم و استرس به خودم ندادم ولی تو ذهنم بود بعد دیدم رگه های خون تو دوتا سوراخ بینیش هست دوستم گفت زنگ ۱۱۵بزنم زدم گفت برسونم بیمارستان بردم گفتن باید بخوابونمش عکس بگیرم از حال و هوای حال بدم هیچی نگم بهتره چون از درون داغون بودم و ترسیده بودم بردم عکس گرفتن خداروشکر خوب بود .حالا بعدش رسیدم خونه شوهرم دعوام کرد مادرشوهرم دعوام کرد که آی تقصیر تو بوده .جوابشونو دادم ولی کسی از دل داغون من خبر نداره .نمیفهمن بچه راه افتاده بچه آویزون میشه چه رو تخت چه به پله چه به همه جا و امکان افتادنش هست .اونی که تمام استرس هارو یکجا کشید اونی که بچه رو تنها برد بیمارستان و آوارد اون من بودم نه اونا پس حق ندارن من رو بازخواست کنن.دلم فقط گرفته
مامان نی نی قشنگم مامان نی نی قشنگم ۱۱ ماهگی
ادامه ماجرا
خلاصه بگم دکتر ژنتیک به یک جلسه ختم نشد و به چندین جلسه رفتن وامینوسنتز ازم گرفتن امپولی که وارد شکم میکنن برای این ارمایش که ار اب دور جنین میگیرن با این ازمایش جنسیت واقعی مشخص میشه اما خب این ازمایش به ظاهر اندام تناسلی کاری نداره از نظر کروموزومی جنسیت میگه یادمه صبر کردم تا جوابش اومد از نظر کروموزومی پسر بود ولی دوباره به درد دیگه به دردهام اضافه شد تو ازمایش هاگفتن نقص لوله عصبی هم وجود داره که ممکنه تا اخرین هفته بارداری رفع بشه خودش ممکنه هم ن .
به دکتر ژنتیک گفتم شما اگه جا من بودید چیکار میکردید گفت بچه دیگه هک داری گفتم اره گفت سالمه گفتم اره گفت من بودم مینداختم حقیقتا تو دوراهی سختی بودم خصوصا بیشتر به خاطر ابهام جنسیته اما ته دلمم از خدا میترسیدم که دست به همچین کاری بزنم خیلی از اطرافیان ودکترهاوسوسه ام کردن اما خوشحالم که خدا کمکم کرد که سربلند بیرون بیام از همینجا من تا اخرین سونویی که دادم بازم هیچی مشخص نبود یعنی یه جورایی ابهامه تا اخرین سونو وجود داشت ومن هر دفعه با چشم گریون میومدم خونه.
مامان دل آرام مامان دل آرام ۱۰ ماهگی
امشب رفته بودیم مهمونی برامون تخمه اوردن دخترم ریخته بود و باهاشون داشت بازی میکرد خودم کنارش نشسته بودم و شش دنگ حواسم بهش بود که تو دهنش نذاره فقط یه لحظه سپردم دست عمش بهشم خیلی تاکید کردم که خیلی حواست بهش باشه یک لحظه من کاسه غذاشو بشورم بیام غذا بهش نچسبه تا کلشو کرده تو گوشی و نگاه بچه نکرده بچه تخمه گذاشته تو دهنش خداروشکر خودش دیدش و از دهنش درش اورد ولی من خیلی میترسم نکنه غیر اون که دراورده بچه یکی دیگه هم خورده باشه😩همونجا تو‌اشپزخونه زیر پای خودم نشسته بودن نشنیدم دخترم عوق بزنه یا سرفه کنه عمشم از حرکت دهنش فهمید چیزی تو دهنشه یعنی میشه همینقدر راحت و سریع تخمه ای که پوست داشته رو‌قورت داده باشه بنظرتون؟؟از ترس و استرس هنوز نتونستم بخوابم😩😭خدا منو بکشه بخدا شستن ظرفه دودقیقه هم نشد ای کاش بچمو نسپرده بودم دستش کاش حواسمو همون دو دقیقه هم پرت چیزی حز بچم نمیکردم😭اگه قورت داده بود نباید سرفه ای چیزی میکرد؟؟