شده تو بارداری دچار افکار منفی بشی با موضوع ترس از دست دادن عزیزانت؟
میدونی چرا این فکر ها رو داری؟
چون مغزت داره سعی می‌کنه تو رو از خطرهای احتمالی حفظ کنه، حتی اگه این خطرها واقعی نباشن. توی دوران بارداری، سطح هورمون‌هایی مثل استروژن و پروژسترون بالا می‌ره و باعث می‌شه احساساتت شدیدتر بشن. علاوه بر این، حس وابستگی و مسئولیت جدید که نسبت به بچه‌ات داری، باعث می‌شه ترس از دست دادن عزیزانت بیشتر بشه.

از نظر علمی، مغز انسان ذاتاً منفی‌گراست. یعنی برای بقا، بیشتر به خطرات و مشکلات توجه می‌کنه تا چیزای مثبت. وقتی یه فکر منفی میاد، مغز اون رو مهم‌تر از بقیه‌ی فکرها در نظر می‌گیره و بهش گیر می‌ده. مخصوصاً وقتی تحت استرسی، این افکار بیشتر و شدیدتر می‌شن.

اما واقعیت اینه که این فکرها کنترلی روی اتفاقات واقعی ندارن. فقط بهت استرس می‌دن. تو می‌تونی با تمرین‌های ذهنی، مثل تمرکز روی لحظه‌ی حال (مدیتیشن)، نوشتن فکرها و بعد تحلیلشون، یا حتی گفت‌وگو با همسرت، این فکرها رو کمتر کنی.

یه تمرین ساده:
هر وقت یه فکر منفی اومد، از خودت بپرس:

آیا این فکر 100٪ حقیقت داره؟
قبلاً چند بار این فکر اومده و هیچی نشده؟
اگه دوستم این فکر رو داشت، چی بهش می‌گفتم
اینجوری میفهمی که اینا فقط یه خطای ذهنی هست و باید بهت بگم این شرایط رو خیلی ها تجربه میکنن

۱۵ پاسخ

اره دقیقا 😌

وایییی من همیشه تر از دست دادن مامانم و دارم توی حاملگی خیلیییی بیشتر شده
قبلا محبتم به شوهرم کنترل شده و اندازه بوده ولی الان هر لحظه نگرانشم دلم تنگشه یا همش قربون صدقه اش میرم
😕😂😂

من فقط یه لحظه همسرم بخاد تو حال و. هوای خودش باشه و برام وقت نزاره قاطی میکنم😂
بااینک قبلن خیلی حساس نبودم
از افکار و. حرفهای منفی دیگران ب راحتی عبور میکنم و اهمیت نمیدم و. ذهنم کنترل میکنم. تنها چیزی ک نمیتونم کنترل کنم اینک بد زایمان همسرم بخاد ب بچه بیشتر از من. توجه کنه🥺🥺

این خیلی خوب بود 👌🏻👌🏻👌🏻❤️

دقیقا منم اینجوریم فکرمیکردم تنهام🫠

من همین چند دقیقه پیش داشتم با خدایم صحبت میکردم که چرا انقدر ترس تو دلمه دعا میکردم طلب آرامش علتش تو خودم جستجو میکردم
پیام شما یه نور تو دلم شدم
ممنونم

چه متن خوبی،من از ماه دوم بارداری تا چهار ماهگی فقط افکار منفی داشتم شدت استرسم زیاد بود ،خداروشکر الان حل شده و بعضا که میاد اون افکار به اون شدت نیست و میتونم کنترلش کنم

وای وای وای
من قبل بارداریم خیلییی این فکرا زیاد بودن
هی با گذر زمان کمتر شدن
ولی بعد بارداریم یهویی باز یادم میاد
در حد واقعیتِ موضوع گریه میکنم
سعی میکنم سرم رو گرم کنم🫠

خیلی عالی بود عزیزم ممنون🌹❤️

منم اوایل خیلی دچار این ترس بودم به خصوص در مورد پدر و مادر و همسرم... الان تا حدودی با گوش دادن به پادکست هایی در این مورد کنترلش کردم 🥲

همینطوره .من امروز الکی زدم زیر گریه .همسرم گفت چی شده گفتم دلم گرفته 😐😁

مطلب خوبی بود

👌👌👌عالی

ممنونم عزیزم واقعن امروز بخاطر یک سری مشکلات این فکر اومد سراغم و مطلبت خیلی کمکم کرد🫂

عزیزم به نظرت علت خوابای الکی چیه؟!
خیلی قاطی پاتیه خوابم 😂😂

سوال های مرتبط

مامان ضُحی خانم❤️ مامان ضُحی خانم❤️ هفته سی‌ام بارداری
من هرچقدرم جایی نرم تا این مردم بی شعور رو نبینم بازم انگار نمیشه عروسی هارو نرفتم تولد هارو نرفتم الان عموم فوت کرده بعد این چن روز که واسه مراسم هاش رفتم فامیل با حرفاشون خیلی اذیتم میکنن با اینکه یا بهشون بی محلی میکنم یا مستقیم جواب طرفو میدم بازم وقتی تنها میشم به حرفاشون فکر میکنم خیلی ناراحت میشم همش میگن شکمت کوچیکه اینجوری اونجوری همشششش فضولی میکنن آخه چیکار به کار من دارین این چنتا مراسم ک نرفتم هزار تا حرف پشت سرم درآوردن که چی الهه حتما دوقلو داره نمیخواد کسی شکمشو ببینه با حتما بچش پسره می‌ترسه چش بخوره و یه عالمه حرفای مفت دیگه
کاشکی این ملت بفهمن اگه دهنشونو ببندن و به دختری که بچه اولشو بارداره انقد انرژی منفی ندن حتی خواهر خودمم باهام رقابت داره و همش منو خودشو باهم مقایسه میکنه انقد تو این دوران بارداری حرف از اینو اون شنیدم حتی از مادر خودم کلی حرف شنیدم که گاهی اوقات دلم میخواد همرو ول کنم با شوهرم برم یه شهر دیگه زندگی کنیم🥺