مامانا من خیلی ذوق داشتم بچه دوم اوردم خیلی روحیم عالی شده بود خنده هام از تههه قلبم بود واقعا شاد شدم روحیم عالی بود
پسرم زردی گرفت دستگاه اوردم خونه طول کشید ک خوب شد دوران سختی بود واسم..
بعد ک گذشت بازم خیلی حالم خوب بود
تااینکه پسرم مریض شد بستری شد ۶ روز ۵ روز آی سی یو انقد اذیت شد بچم..
بعد ک مرخص شد حالم همش بده همش خواب اون روزا میبینم همش استرس دارم نکنه چیزی بشه همش ناراحتم نمیدونم چ مرگم شده میشینم تنفس شکمیشو میشمارم عین اون روزا ک بیمارستان بودیم اگه توخواب یهو گریه کنه واقعا وحشت میکنم امروز نمیدونم چش شده بود نمیتونست بخوابه بیدار میشد یهو گریه میکرد دفعشم زیاد تر از دیروز بود وحشت کرده بودم واقعا چیکارکنم حالم خوب بشه یکم بهتر شم عصر خواهرشوهرم اومد خونمون خودش طفلی چندروزه درگیر بیمارستانه مشکوکه ب لخته شدن خون تو ریه و پلاکت خون پایینه..اومده بود ک حالش مثلا عوض بشه کمتر گریه کنه اومد پیشم طفلی میگفت نگووو اینجور همش بهم دلداری میداد..
دلم گریه شدید میخواد نمیتونم گریه کنم گلوم درد میگیره ولی اصلا گریه نمیکنم قبلا شرشر اشک میریختما اما الان..

۷ پاسخ

بجاش به این فک کن خدارو شکر خوب شده بخاطر ک فکرت اونجاست اینجوری شدی

عزیزم یه کوچول گریه کن آروم شی
بعدشم همه چیو بسپار دست خدا.
وقتی سپردی دیگه ب کار خدا شک نکن ک عزیزت در پناهه

منم اولین بچه هم هست یبار خون ريزي کردم داشتم سکته میکردم اینقدر گریه کردم گفتم چیزی نشه خدایا

عزیزدلم آروم باش،توکلت ب خدا باشه،به خدا ایمان داشته باش،نگران چیزی نباش،فقط توی ارامش کامل مراقب کوچولوت باش،مطمئنم که دیگه مشکلی پیش نمیاد فدات بشم ،نفس عمیق بکش و خداروشکر کن که الان خونه کنارته

من پسرم بدنیا اومد روز هفتم یکدفعه داشت شیر میخورد شیر زیاد بالا آورد خفه شد بی‌حال و بیهوش رو دستم بود مادرشوهرش ازم گرفتش نمی‌دونم دست انداخت تو گلوش شیر زیادی بالا اومد نفسش برگشت اما من دیگه انگار وحشت کرده بودم همش میترسیدم حتی بغلش کنم تا مدت ها ترس با من بود درکت میکنم

عزیزم خوشحال باش بچه هات و شوهرت پیشت هستند مشکل برای همه هست مهم اینه چجوری کنار بیای و ازش بگذری
به خدا توکل کن امید فقط بخدا باشه دلت اروم بگیره

اگر حالت بده گریت کن تخلیه بشی. روزای سختی رو گذروندی پس حق داری . به امید خدا حال هردوتاتون کم کم بهتر میشه .تنها نمون برو خونه نزدیکاتون یا بکو بهت سربزنن نذر کن برای سلامتیش

سوال های مرتبط

مامان دلآنا🎀🧸 مامان دلآنا🎀🧸 ۲ ماهگی
مامانا توروخدا اگه تجربه ای دارین کمکم کنید دخترم از دیشب همش تو خواب بیقرای میکنه و گریه میکنه تا الان یعنی بگم از دیشبه که یه ۳ ساعت تو جاش راحت نخوابیده همش باید تو بغلمون آرومش کنیم اونم به سختی بازم گریه میکنه نمیدونم کجاس درد میکنه دیروز بخاطره بینیش که کیپ شده بود بردم دکتر فقط یه قطره نوشت گفت خداروشکر مشگل دیگه ای نداره بعد آوردیم خونه یه ساعت بعد برام مهمون اومد دخترم خواب بود بیدار شد بازی کرد پوشک ایناشو عوض کردم خوابید بعد رفتن مهمونا بلند شد همش گریه کرد ناله کرد تا الان امروزم بردیم بیمارستان گفتن تبش ۳۸ بود بردیم بعد کار بستری شو انجام دادیم اونجا بعد دخترم سرحال شد تب اومد پایین یهو بعد دکتر گفت الان اوکی الکی اینجا نمونه اذیت میشه رگشم سخت پیدا میشه سوراخ سوراخش میکنن ببرین خونه بعد آوردیم خونه تب نداره ولی همش گریه میکنه یزره می‌خوابه با گریه بیدار میشه تو بغل یکم آروم میشه الانم ۲۰ دیقه است تو بغلم خوبه نمی‌ذارم زمین
مامان آنیل🐣 مامان آنیل🐣 ۴ ماهگی
مامانا من عذاب وجدان گرفتم همش تو فکرم لطفا تاپیکمو جواب بدید🥲😞
دخترم امروز چهل سه روزشع.من سه روز اول ک سزارین کردم شیر نداشتم شیرخشک خورد بعدش ک شیرم اومد زیاد بود خیلی زیاد جوری ک پارچه میزاشتم همش عوض میکردم تو سوتینم خلاصه بعد دو سه روز ک دخترم بستری بود اومدیم خونه شیرخشکو قطع کردم مال خودمو دادم چرب بود و سیرش میکرد ده پونزده روز اول.ولی بعدش فک کنم شیرم دیگه اغوز نبود و بهش نمیساخت و یا هرچی نمیدونم همش زیر سینم گریه میکرد شیرم خیلی زیاد بود حتی تا همین چند روز پیش همش پارچه میزاشتم لباسم خیس نشه به ظاهر زیاذ بود ولی انگاری آبکی بود و دخترم سیر نمیشد همش زیر سینم نالع و گریه میکرد.خودمم بجز گوشت و مرغ و برنج هیچییی نخوردم حتی تشنم میشد اب گرم میخوردم ک دخترم اذیت نشه.دکتر برا رفلاکسش شیرخشک ای ار نوشت دو هفته ای میشه ک کمکی بهش میدم.چهل روزگی دخترم ک شد بعد چهل روز یعنی یدونه گلابی با نصف انار خوردم دوباره خودم نفخ گرفتم و ترسیدم کولیک دخترم بدتر شه گفتم بزار۲۴ساعت بهش شیرخودمو ندم ک نفخ خودم بره.دیدم اون بیستو چهارساعت دخترم خیلی ارومه و دیگه خبری از نالع و گریه و به خودش پیچیدناش نبود.گفتم بزار شیرخودمو دوباره بدم ببینم از شیرمه یا نه بهش دادم دوباره همونطوری بود همش گریه میکرد یکروز دوباره شیرخودمو خورد و کلا روز بعدش شیرم قطع شد دیگه خبری از خیس شدن لباسام نبود و الانم با فشاااار یذره اب ازشون میاد فک کنم دیگه شیری ندارم هرچند قبلنم زیاد بود ب ظاهر ولی غلیظ نبود...الان عذاب وجدان گرفتم حس میکنم ظلم در حق بچمه ک شیر ندارم همش بغض میکنم...چند روزه کاملا شیرخشک میخوره...دلم خیلی گرفته😔😔