۲۵ پاسخ

کم کم ب این نتیجه میرسی هرکس لیاقت مهربونی نداره

باید واسه خودت حد ومرز بزاری و حریم داشته باشی کسی بهت بی احترامی نکنه مهربونی و خوبی کردن هم‌حد و مرز داشته باهمه خوب باش ولی تا یه حدی خوبه

من با هرکس عین خودش رفتار میکنم انقد خوبی کردم بد دیدم ک دیگه بمیرمم خوبی بی مورد نمیکنم

سنت که بره بالا تر بیشتر و بیشتر متوجه میشی که واقعا یه سریا ارزش ندارن حتا بهشون نگاه کنی فاطمه
منم مثل تو بودم ، اما روزگار یه بازیایی باهام کرده که ..... فقط آخ قلبم :)

به نظرم درستش اینه یه جور رفتار کنی اگه بخوای با هرکی یه شکل باشی دیگه شخصیتی برای خودت نمیمونه من تجربه اش کردم
ولی من ادمی هستم به مرور زمان که اخلاق طرف دستم میاد ممکنه دیگه مثل قبل باهاش نباشم نه اینکه بد رفتار کنما، ممکنه تغییر رفتار بدم بعضی جاها چون از رفتارای اون ادم اذیت میشدم
یا مثلا خیلی راحت و صمیمی بودم قبلا با شخصی ولی متوجه شدم نباید اینجوری باشم...
البته ادب و احترام رو همیشه رعایت میکنم

منم با همه مهربونم مدتی که گذشت اخلاقش رو شناختم شوخی میکنم میگم میخندم اما کمی ری اکشن منفی دریافت کنم
رفتارم دیگه مثل سابق نیست و اگر بی احترامی و رفتار غیر منطقی ادامه دار شد
قطع ارتباط میکنم

از قلب دریایی ت هست که نسبت به همه ی بنده های خدا، صرف نظر از اخلاق و منش شون، مهربونی🤍✨

تو قلب بزرگی داری که سرشار از احساس هست

ولی خب مراقب عزت نفس مون هم باید باشیم... که در گیر و دار رفتارهامون،
زخمی نشه 🥺🤍✨

دقیقا با هرکسی مثل خودش

خداروشکر من اینجوری نیستم😁
با هرکس هرقد که ظرفیت داره رفتار میکنم

منم خیلی ب همه مهربونی میکنم ولی وقتی ببینم داره سواستفاده میکنه دیگه میشم ی ادم دیگه واقعا راست گفتن ک همه ظرفیتشو ندارن

منم مثل توام خیلی دوست دارم تغییر کنم به خاطر همین برای سال جدید می‌خوام برای خودم یه سری چالش بذارم تا کم کم عادت کنم

با همه خوبم اما با همه صمیمی نیستم
خیلی محتاط هستم فقط به خواهر و برادر هام اعتماد دارم
با بقیه در حد سلام و علیک

منم مث شما بودم باهمه مهربون
هرچی سنم بالاترمیره رفتار بقیه میبینم خودمو کمرنگ تر میکنم مث خودشون میشم

من میفهمم توی روزای اول که طرف چطور آدمیه!
اگر خوب به نظرم بیاد چرا بد باشم باهاش؟ولی اگر خلافش بهم ثابت بشه حتی اگر دوست چندین ساله م هم باشه کاملا یهویی میذارمش کنار.
(خوبم در واقع با همه مگر اینکه باهام بدرفتاری کنه)

من تو این ۳۵ سال سني ک از خدا گرفتم با همه مهربون بودم و هستم
خودم ک هیچ وقت فکر نمیکنم دل کسی و عمدن شکسته باشم
و با همه ي جورم
حتا کسای ک با من خوب نیستن و خوششون نمیاد
اما همه بهم میگن انقد با همه خوب نباش مثل خودشون باش
من نتونستم مثل خودشون باشم
کاش میتونستم کـاش🕊️

منم با هرکس به اندازه ظرفیتش رفتار میکنم

باهرکسی مث خودش

من ذاتم مهربونه ولی اگر ببینم دارم اذیت میشم کم کم فاصله میگیرم ولی بازم با طرف مهربونم😁😁😁نمیدونم منظورمو رسوندم

منم متاسفانه همینم و خیلی وقتا ازم سو استفاده شده
واقعا یه وقتایی پشیمون میشم که اینجورم ولی خب شخصیت ادم عوض نمیشه

من چند خط اول هستم
ولی در اطرافم زیاد میبینم که افردای که شبیه تو باشن
و بنظرم خیلی ازشون سو استفاده میشه

منم مثل خودتم به نظرم

دفعه اول با همه خوبم ولی وقتی شخصیتشو بشناسم مثل خودش رفتار میکنم بعضیا لیاقت احترام و مهربونیو ندارن

منم مث تو😐

من مث توام

دقیقا منم مشکلم اینه با هر ادم یه رفتار دارم و تعادل رفتاری ندارم اصلا 😂
همیشه هم با شوهرم بحث دارم ک چرا مثل خانواده خودم با خانواده خودش رفتار نمیکنم

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۵ ماهگی
دخترم تو خانواده خودم نوه اوله تو خانواده شوهرم نوه چهارم تو هر دوش هیچ ذوقی برای ندارن بهتره بگم اون ذوقی که باید رو ندارن میدونم الان میخواید بگید مهم نیس خودت فلان باش ولی دوست دارم باهاتون درد دل کنم من عروس آخری خانواده شوهرمم کلا سه تا بچه‌ن یه دختر دوتا پسر از همون اول که خبر مرگم اومدم هی بهم گفتن ما سر پسر اولی خیلی ذوق داشتیم الان اون ذوق رو نداریم
مثلا انگار چندتا بچه داشتن نکبتا‌ حتی مادرشوهرم چندبار بهم گفته ما کارایی که برای جاریم کردیم برای تو نکردیم ‌که جاریمم سرتاپاشون رو قهوه‌ای میکنه همیشه
جای اینکه حال خوب تو شب عروسی برام بسازن ری*دن بهش
حالام بچم میخواس به دنیا بیاد هی مادرشوهرم میگف من دیگه بقیه نوه هارو نگهداشتم‌ بچه تورو نگه نمیدارم
اصن ناراحتیمممم خیلییییی زیاده مامانمم یه ذره بچه‌م گریه‌ش زیاد شه مثلا میشم باشه بل کلافگی میگه چقدر گریه میکنه جای اینکه ذوق بچه اول رو داشته باشه
دوست دارم از همه چیز بهش بگم ولی واقعا دیگه حوصله تایپ ندارم
خستم😩😔💔