۱۰ پاسخ

به عنوان ی مادر ک فاصله سنی بچه هام زیادن بهت میگم افرین ک آنقدر قوی هستی و بهترین کار رو کردی بچه پشت هم آوردی چون راحت تری من دخترم ۸سالشه و الان پسرم بدنیا اومده اولش ک خودم بچه داری یادم رفته و بعد ب بیخوابی شبانه عادت ندارم و دخترم ب شدت حسودی میکنه به همه حتی ب خانواده و خودم و همسرم چون تا قلبش فقط تو دوتا خانواده الویت خودش بوده و با این ک ما اصلا ب پسرم توجه نداریم اما بازم دخترم خیلی داره اذیت میشه

خداقوت مامان قوی

عزیزم خدا حفظشون کنه
انشالله که به راحتی بگذره این روزها
منم یک ماه دیگه زایمان میکنم ،پسرم میشه 2 سال و 4 ماهش که داداشش به دنیا میاد
امیدوارم واسه منم راحت باشه

خدا قوت عزیزم زایمان طبیعی یاسزارین؟

خداروشکر ، البته دختر من 4 سالشه،مطمئنا من چالش بیشتری پارم، چون حساسیت براش پیش میاد، ده روز اول که مامانم و خاله هاش هستن، بعدش دیگه تنها باید از پسشون بر بیام

خداقوت

برا من که خیلی سخته بچه اولمه نمی‌دونم تا کی اینجوره

وای واقعا من اردیبهشت زایمانمه دخترم سه سالو نیمش میشع کلی استرس گرفتم که نکنه از پسش برنیام

عزیزم الان شما تجربه داری نی نی من سه ساعته خوابه بیدارش کنم؟
شیر خورد خوابید

خدا قوت عزیزم

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۳ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه