۷ پاسخ

وایییی دورش بگردم من هر وقت میزارمش پیش مامانم وقتی میرم پیشش تا منو میبینه میخنده میپره بغلم بعدش کلی ذوق و بدو بدو میکنه بعد میره پی بازیش🥺🥺🥺
ممنون از اطلاعاتی که برامون گذاشتی مامان ابرک جان❤

پسر من که منو میبینه .بدو بدو با خوشحالی میاد سراغم .بغلم میکنه .بعد میبره وسایلو بهم نشون میده

خداروشکر ایمنه

اصلا محل نمیده بهم . نهایت یه لبخند بزنه بره ..
ولی گاهی ام وقتی نیستیم گریه میکنه ولی خب عادت میکنه بازم میره سمت بازی
البته از اول وابسته بار نیاوردم

قربونش برم الهیییی هروقت میزارم پیش مامانم اینطوریه تا منو میبینه ذوق میکنه و بغلم میکنه 🥹😍

بدو بدو میاد بغلم میکنه بوسم میکنه منم بوسش میکنم یکم قربون صدقه میرم یکم میمونه میره پی بازی
ولی انگار دلش تنگ شده بیشتر از حالت عادی میاد پیشم

سلام عزیزم. دختر من دقیقا تا ۲ سال و یک ماهگی وابستگی ایمن داشت و راحت بودم .. به کارهام میرسیدم. یکدفعه کاملا عوض شد حتی ثانیه ای هم بدون من نمیمونه ...شما اطلاعاتت خوبه میدونی چرا اینطور شده دخترم؟
واقعا هرچی زحمت کشیدم تا وابستگی ایمن داشته باشه هدر رفت نمیدونمم چرا
هم من اذیتم هم خودش

سوال های مرتبط

مامان پسرم💙 مامان پسرم💙 ۲ سالگی
مامان پسرم💙 مامان پسرم💙 ۲ سالگی
#آموزش-گفتار
سبک ارتباطی والدین
والدین سرگرم کننده:این والدین برای سرگرم کردن کودکشون هرکاری میکنن به ظاهر خیلی جذابه ولی مشکلش اینه که اینجا کودک هیچ نقشی نداره و والدین خودشون رهبر هستن و خودشون بیشتر حرف میزنن و بازی میکنن
در حالی که برای یادگیری کودک باید بطور فعال تو بازی و تعاملات شرکت کنه.کار درست اینه که یه فعالیتی انجام دادیم صبر کنید یه کودک زمان بدید که اونم انجام بده تا بهش خوش بگذره
والدین گارسونی:هر مشکلی که برای کودک پیش بیاد سریع میرن کار رو برای کودک آسون میکننذو اجازه نمیدن کودک بیاد خواستشو بگه و ارتباط برقرار کنه.مثلا هنوز کودک آب نخواسته بهش آب میدن
حالت طبیعیش اینه که کودک بیاد برای خواستش تلاش کنه یه جوری به شما بفهمونه که آب میخواد بعد شما بپرسید آب میخوای؟کودک جواب نداد از سمت کودک صداتونو بچگونه کنید بگید بلهه آب میخوام یا آیب یده(هرچی که خودتون میدونید) دو هفته تکرار کنید کودک با خودش میگه اهان پس به جای گریه باید بگم آب بده
کلا کودک بخاطر دوتا چیز یا ما ارتباط برقرار میکنه یا خوسته ای داره یا میخواد جلب توجه کنه
هربار اومد سمتتون با اشتیاق بهش پاسخ بدید
اصلا اینکارو نکنید که بگید بگو آب تا بدم...خیلی اشتباهه هرطوری خواسته شو گفت شما کلمه مرتبط رو میگید و سریع میدید
مامان پسرم💙 مامان پسرم💙 ۲ سالگی
#آموزش-گفتار
سبک ارتباطی والدین
گاهی اوقات کودک هیچ مشکلی نداره ولی رفتار اشتباه والدین باعث تاخیر گفتار کودک میشه یا بچه هایی که بلدن حرف بزنن ولی کم حرفن یا بچه هایی که خیلی لجبازن( توجه کنید)
والدین کارگردان:والدین برنامه ریزی میکنن کودک چی بخوره!چی بپوشه!کی بخوابه!چجوری کتاب بخونه
هدایت بیش از حد کودک مانع یادگیری زبان میشه
اجازه بدید کودک خودش تعاملات رو رهبری کنه .به علایقش توجه کنید.
مثلا دارید براش کتاب میخونید اصرار کودک داره بزنه صفحه بعد عکس حیوون مورد علاقشو ببینه.شما اصرار دارید صفحه به صفحه کتابو بخونید کودک کلافه میشه و توجه نمیکنه
کار درست اینه که اجازه بدید ورق بزنه به عکس مورد علاقش رسید به شما اشاره کرد با ذوق راجع به همون عکس باهاش حرف بزنید.براش جذاب میشه و زمان بیشتری به شما گوش میده
والدین آزمونگر :مدام از کودک سوال میپرسن مخصوصا والدینی که کودک با تاخیر گفتار دارن میخوان ببینن چیزی که به کودک آموزش دادن یادگرفته یا نه ...این باعث میشه کودک بهش فشار میاد و از شما فاصله میگیره و ارتباط بینتون شکل نمیگیره و باعث محدود تر شدن زبانش میشه
کودک وقتی داره بهش خوش میگذره بهتر یاد میگیره.
مثلا کودک داره ماشین بازی میکنه شما کنارش نشستی مدام میپرسید این چیه؟اسم ماشینت چیه؟ماشینت چندتا چرخ داره؟ماشینت چه رنگیه؟
تو هر تعامل بهتره نهایتا دوتا سوال بپرسید اونم سوالاتی که میدونید بچه جوابش رو میدونه.اگه جواب نداد خودتون جواب خودتون رو بدید
ما به عنوان پدرو مادر باید به کودک اطلاعات بدیم نه اینکه فقط سوال بپرسیم.مثلا به جاش بگید ماشین اومددد قان قااان وااای ماشین افتاد رنگ ماشینت قرمزه ماشینه من مثلا آبیه بیا ببینم ماشین کی تندتر میره ....
ادامه داره...
مامان آواز مامان آواز ۲ سالگی
تاپیک دوم: صحبت‌های روانشناس
روانشناس گفت: از دو سالگی به بعد بحث فرزندپروری خیلی جدی‌تر میشه. اینکه من مدام در حال بازی با آواز باشم، اصلا درست نیست؛ چون دارم اونو یه بچه وابسته بار میارم. بچه‌ای که بدون حضور مادر حتی نمی‌تونه بازی کنه، در حالی که یک کودک دو ساله "باید" بازی کردن به تنهایی رو بلد باشه. بهم گفت اگر از الان این وابستگی رو کنترل نکنم، آواز همینجور عادت میکنه و روز به روز وابسته‌تر میشه. که خب این مساله در دوران تحصیل واقعا دردسرساز میشه و اصلا به نفع بچه نیست.
در کنار موضوع وابستگی و عدم استقلال بچه، که خب مسائل بسیار مهمی هستند، این نکته هم هست که تا کی میخوام فقط یک مادر باشم و مدام در حال رفع نیازهای بچه؟ من به عنوان یک انسان حق زندگی دارم، و باید یه تایمی رو برای خودم داشته باشم.
حرف‌های روانشناس برای من یک تلنگر بود. چون هیچوقت فکر نمی‌کردم وقت‌گذرونی و بازی بیش از حد با آواز، ایرادی داشته باشه. به نظر من ایرادش فقط این بود که وقتی برای خودم نداشتم و خب قبول کرده بودم که باید با این مساله کنار بیام. ولی هیچوقت فکر نمی‌کردم این کار به ضرر بچه‌ام باشه. تازه کلی به خودم افتخار می‌کردم که مادر خوبی هستم و همه وقتم رو دارم میذارم برای بازی با بچه‌ام !!!

خب حالا چکار کنیم؟ تاپیک بعد میگم.
مامان آواز مامان آواز ۲ سالگی
تاپیک سوم: راه‌حل
کودک در 2 سالگی از لحاظ روحی نیاز داره روزی نیم ساعت با مادر بازی کنه، ولی نیم ساعت باکیفیت. یعنی تمام مدت فقط با کودک بازی کنی و حتی یه لباس تا نکنی (چون لباس تا کردن جزء کارهای خودت محسوب میشه نه بازی با کودک!). میتونی به شیوه میررینگ بازی کنی. یعنی از جملاتی که بچه میگه، یک جمله رو انتخاب و اونو تکرار کنی. مثلا بچه میگه: بیا با لگو قرمز خونه بسازیم. شما بگی: آخجون! میخوایم با لگو قرمز خونه بسازیم. اینجوری بچه میفهمه که همه حواس شما پیش اونه.
در رابطه با من، چون طلاق گرفتم و آواز نمیتونه هر روز پدرش رو ببینه، روانشناس گفت روزی یک ساعت بازی باکیفیت براش کافیه. حالا من چکار کردم؟
به ازای هر 1.5 یا 2 ساعتی که با آواز بازی میکردم، یه ربع میرفتم سراغ یه کار دیگه. مثلا از 5 بازی شروع میشد، من از ساعت 6:15 بهش میگفتم که دو تا دیگه بازی کنیم، بعد من میخوام ظرفها رو بشورم. این جمله رو چند بار تکرار میکردم، و ساعت 6:30 میرفتم سراغ ظرفها. بعد شستن ظرفها، دوباره برمیگشتم سراغ بازی با آواز.
آواز چکار می‌کرد ؟ جیغ میزد و گریه می‌کرد که بیا بازی کنیم. دفعه اول حدود 20 دقیقه گریه کرد.
حدود یک هفته ده روزی اوضاع همین بود. به مرور میزان کارها روبیشتر کردم. یعنی اگر روز اول یه ربع پیشش نبودم، به مرور این زمان شد نیم ساعت و به یک ساعت رسید.
اون یک هفته اول دهنم سرویس شد! به معنای واقعی کلمه نسبت به صدای آواز حساس شده بودم. انقدر گریه شنیده بودم که دوست داشتم سکته کنم، چند روز برم بیمارستان فقط برای اینکه دیگه صدای گریه نشنوم!!!

ادامه در کامنت