سوال های مرتبط

مامان نی‌نی مامان نی‌نی ۵ ماهگی
سلام مامانا
بیاید یه مشورت بدید
پسرم امروز دل درد بدی داشته، انقدر که تب کرده. از دل درد داشت جیغ میشد منم مثل همیشه وقتی شروع میکنم آروم کردن یذره طول میکشه تا راه های مختلفو امتحان کنم و بالاخره به یه روشی آروم بشه. معمولا هم خودمو تو استرس نمیندازم وقتی داره گریه میکنه یا جیغ میزنه، با آرامش سعی میکنم بفهمم مشکلش چیه و چجوری آروم میشه. از نگاه کسی که بیرون از اتاقه ممکنه به خاطر گریه های ممتد پسرم به نظر بیاد من هیچ کاری برای آروم کردنش نمیکنم در حالی که این طور نیست.
امروز پسرم داشت جیغ میکشید و من داشتم سعی میکردم بفهمم مشکل چیه و چطور آرومش کنم، مادر شوهرم اومد تو گفت چشه؟ گفتم دلش درد میکنه، گفت بدش من، گفتم میخوام بخوابونمش. نشست کنار من، من به کارم ادامه دادم، همزمان داشتم تبشو میگرفتم، گفتن بدش من بخوابونمش، گفتم مامان جان خودم دارم میخوابونمش. پسرم یکم آروم میشد دوباره زور میزد جیغ میکشید. من هم زمان که پسرم رو پام بود داشتم تکونش میدادم داشتم دنبال شماره دکتر میگشتم که مادرشوهرم دوباره گفت بدش من بخوابونمش. من برام سوال پیش اومد که مگه من دارم نمیخوابونمش؟ (دارم نمیخوابونمش/ ندارم میخوابونمش 😂) به هر حال جامو دادم بهشون و نشستن بچه رو بخوابونن. از نگاه من ایشون فکر میکنن من از پس بچه م بر نمیام. به همسرم گفتم که حس میکنم جایی که به کمک احتیاج داریم کمکمون نمیکنن، جایی که خودشون بچه رو میخوان میان میگیرنش، همسرم میگه تو بحران ها سعی کنیم یه مقدار صبور تر باشیم و معتقده که بنده خدا داره کمک میده و حس میکنه یه مقدار خسته هستم.
شما باشید چیکار میکنید در برابر کسی که این احساسو بهتون القا میکنه که از پس بچه تون بر نمیاید؟