۹ پاسخ

حموم خونه پدر شوهرم اینا تو حیاطه داخل یه راهروئه... که به حیاط دید نداره....
یه بار حموم بودم دیدم شوهرم صدام میکنه یه‌ گوشه در حمومو باز کردم ببینم چی میگه
متوجه نشدم چی گفت 🤨پرسیدم چی گفتی حرفشو تکرار کرد بازم متوجه نشدم
ایندفعه جیغ کشیدم گفتم معلوم نیست چی میگی من حمومم بیا ببینم چی میگی 🤨😠دیدم چیزی نگفت‌

دیگه عصبی شدم سرش داد کشیدم😤😠 گفتم کجایی که در حمومو باز گذاشتم بیا ببینم چی میگی😡😡😡😡😡بازم جواب نداد.گفتم به جهنم و برگشتم حموم

کارم که تموم شد اومدم بیرون به دخترم گفتم بابات چکارم داشت؟ گفت بابا نبود که ، منم اینجوری شدم😳😳 گفتم پس کی بود گفت عمو بیژن بود 🙊🙊🙈🙈

برادر شوهر بزرگم بود صداشو با شوهرم اشتباه گرفته بودم 😱😱😱بیچاره فرار کرده بود🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂
حالا هیچی که سرش داد زده بودم دو سه بار هم دعوتش کرده بودم حموم😂😂😂😂
الانشم روم نشد ازش بپرسم اونروز چکارم داشت🤦‍♀🤦‍♀

اقا ما امسال روز مرد همگی خونه خواهرشوهرم مهمونی دعوت بودیم و قرار بود کادوهای شوهرامونو خونه اون بدیم
منم رفتم با دوستم بازار گفتم برا شوهرم ساعت بخرم
بعد به مرده گفتم یه جعبه خوب و خوشگل براش بزارید بعد ب دوستم گفتم اخه امشب تو جمع میخام به شوهرم بدم جلو خواهر شوهرا و جاریا میخام بهش بدم
اصلنم حواسم ب حرفم نبود دیدم مردک هی میخنده میگه چشششم چششششم
دوستم زد بهم تازه دوزاریم افتاد چی گفتم نفهمیدم چجور محلو ترک کنم از خجالت بعدش ک رفتیم بیرون کلی باهم خندیدیم😅😆

ی بارم تو مغازه پلاستیک فروشی به فروشنده اخر سر که وسایلارو برام پیچیده بود گفتم لوله رو برام داخل کردی ینی لوله هارو برام گذاشتی توپلاستیک 🤣🤣🤣🤣🤣

این آنفولانزا که همه گرفتن من و شوهرم باهم گرفتیم شوهرم حالش بهتر از من بود اما من تب و لرز شدید داشتم و هزیون میگفتم😅 خوابیده بودم حالم خوب نبود داشتم میگفتم همین چیزی که میندازی رو سگه انداختم رو خودم چندبار هم تکرار میکردم شوهرم بیدارم کرد که چی میگی بگیر بخاب😢 وقتی بیدار شدم گفتم بعد اینکه خوابت برده دستتو حالت گدایی کردن☹️😂 گرفتی و میگفتی بهم کمک کنید من ۳تا بچه و یه دونه گاو تو خونه دارم گشنشونه و هی تکرار میکردی 😝😝 می‌گفت حتما گاوه من بودم تو خوابت و سگم با من بودی چون پتوی شوهرم گرفته بودم روم 🙈🙈 خلاصه مریضی تر زد تو آبروم شوهرم میگه آخه کی گاو داشته باشه گدایی میکنه خب گاوتو می‌فروختی شکم بچه هاتو سیر میکردی نه اینکه گدایی کنی واسه بچها و گاوت😂

اقااا مجرد بودم با دوستم از سبزی فروش تربچه خریدم ..به سبزی فروش گفتم نمیشه برگاشو نذاری ؟؟؟؟

هیچی بایکی تلفنی میحرفیدم هی میخواستم بگم دستتون درد نکنه چشمتون بی بلا گفتم دروبلا توسرتون🤣🤣🤣🤣

ی سری تو نامزدی شهرستان رفتیم خونه خاله شوهرم چن روز اونجا بودیم بعد شوهرم دیگ نمیتونس خودش و نگه داره رفتیم زیر زمین رو کارو.... یه هو شوهر خاله شوهرم اومد تو فشنگ ذووووب شدیم هر سه تامون.

الان وقت ندارم ولی مطمعنم خاطره های باحالی تعریف کردن مامانای گهواره .شب حتما میام میخونم 😍😍😍الان چشمم اون سبد رنگی رنگی هارو گرفت😍چقدر خوشگل

یه بار همسرم گفت فلان روز بریم ماهی گیری برو تور و قلاب بگیر منم رفتم بگیرم فروشنده گفتم برام آورد گفتم آقا کرم داری 😂😂🫣🫣
من موندم چی بگم
فروشنده 😳😳
گفت نه خانم خداحافظی کردم اومدم همسرم گفتم چه چیزا میگی برو بخر مرده گفتم کرم داری منظورم کرم ماهی گیری بود 😂😂

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان🍓⚡ مامان نفس مامان🍓⚡ ۲ سالگی
مامان دلساآرسام مامان دلساآرسام ۲ سالگی