۵ پاسخ

من از اول نمیخواستم این بلا سرم بیاد
خیلی وقتا پوشکش رو عوض میکردم به همسرم مفت تو بپوشون
الانم وقتی حال ندارم میگه برو پیش بابات
توهم کم کم عادتش
مثلا ی وقتایی تنها بذارشون تو خونه
تو نباشی چاره ای نداره به باباش میگه

بچه منم همینه البته نه اینکه نخواد باباش براش انجام بده نه اما شوهرم انجام نمیده

بگو باباش باهاش بازیای هیجان انگیز کنه رابطشون خوب شه

وااااي مثل مني.پير شدم

پسر منم همینه

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۳ سالگی
رفته بودیم خونه عروس خاله ی همسرم.
غبطه خوردم.
بچه ی من سه سالشه بیشترازبچه یساله ی اون اذیت میکگه،چه توغذاخوردن چه تونگهداری،تادوسالگیش بعلت کمبود وزنش باسرنگ بهش غذامیدادم و هرروز وهروعده براش غذای جدامیپختم،الانم بعضی غذاهاباب میلش نیس وکلا غذاخورنیس و چیکارکنیم بلکه بخوره،ولی بچش قشنگ غذامیخورد،و همه تونگهداشتن بچش کمک میکردن،پدرشوهرش میگردوند خواهرشوهرش مواظب بود ،مادرشوهرش حواسش بود ،توجمع شوارش نشسته بودپاصحبت بعدزنه دادزد بیا بچه روبردار من چای بخورم،اونوقت من بگم مادرشوهرم میگه وای وای اون خستس و..،مادرشوهرمن یبارخواس بچه رونگهداره نیم ساعت نبودبرده بودخونش دست سوخته برش گردوندحالااونجاعاقل جمع شده بود میگفت بچه فلان میوه رومیخوره مواظب باشیم نپره گلوش و..،
حیف ازوقتی اومدم میگم من چقدرخودمو همجوره فداکردم،لباسای شوهرمو اماده کرده بودم بچه هارولباس پوشوندم برگشتنی هم همه رومن مرتب کروم جاخوابشونم انداختم اصلا همکاری نمیکنن.