۳ پاسخ

منم امشب به بچه ام شیر ندادم اینقدر گریه کرد و دنبالم کرد آخرش دستش را گذاشتم رو سینه ان و بغلش کردم غصه گفتم تا خوابش برد

و چقدرررررتلخ بود خاطره من از شیرگرفتن پسرم.من خارج رحم باردارشدم دوشب بستری شدم هرچی به عمه ش گفتم بچموبیارشیرش بدم نیاورد ب دخترش زنگ زدم گفتم بچموببرخونه خودت بعدبیارش شیرش بدم فکرشوکن بچه ک فقط زیرسینم میخابید از۵عصربستری شدم بچموندیدم تافرداظهرش اون موقه دخترعمّش اوردشیرش دادم وقتی داشت میرفت بچم گریه میکرد دیگه هرچی گفتم بیارین شیربدم نیاوردنش تاااااروزبعدش ساعت۵عصر.چقدسخت بود ولی مجبوربودم بگم بخندم گه خاهرم برام غصه نخوره فشارش بالانره دقیقا زمانی ک خاستن آمپولم بزنن زنگ زدگفت میخام بیارم شیرش بدی پرستارانزاشتن گفتن تابرسه دیرمیشه دکترمیره و متروتروکسات تزریق کردن بعد۶ساعت گفتن دیگه نمیتونی شیربدی.دنیا روسرم آوارشد.دلم میخاست بمیرم اون لحظه ک بچم میگف مامان جیجی میخام😞😞😞

راحت میشی ولی😁

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز