منم امشب به بچه ام شیر ندادم اینقدر گریه کرد و دنبالم کرد آخرش دستش را گذاشتم رو سینه ان و بغلش کردم غصه گفتم تا خوابش برد
و چقدرررررتلخ بود خاطره من از شیرگرفتن پسرم.من خارج رحم باردارشدم دوشب بستری شدم هرچی به عمه ش گفتم بچموبیارشیرش بدم نیاورد ب دخترش زنگ زدم گفتم بچموببرخونه خودت بعدبیارش شیرش بدم فکرشوکن بچه ک فقط زیرسینم میخابید از۵عصربستری شدم بچموندیدم تافرداظهرش اون موقه دخترعمّش اوردشیرش دادم وقتی داشت میرفت بچم گریه میکرد دیگه هرچی گفتم بیارین شیربدم نیاوردنش تاااااروزبعدش ساعت۵عصر.چقدسخت بود ولی مجبوربودم بگم بخندم گه خاهرم برام غصه نخوره فشارش بالانره دقیقا زمانی ک خاستن آمپولم بزنن زنگ زدگفت میخام بیارم شیرش بدی پرستارانزاشتن گفتن تابرسه دیرمیشه دکترمیره و متروتروکسات تزریق کردن بعد۶ساعت گفتن دیگه نمیتونی شیربدی.دنیا روسرم آوارشد.دلم میخاست بمیرم اون لحظه ک بچم میگف مامان جیجی میخام😞😞😞
راحت میشی ولی😁
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.