روز پنجشنبه داییم زنگ زد گفت میخاییم بیایم خونتون
ما هم خونه نبودیم خونه پدر شوهرم بودیم بهش گفتم باشه فردا شب میایم خونه زنگ میزنم بیاین
عمه ام هم زن داییم هس بعد روز جمعه داییم ی پیام بالا بلند بهم داده ک نترسین نمیایم خونتون و از این حرفا
شوهرم وقتی پیام و دید خیلی عصبی شد و سروصدا کرد
بعد بهش پیام دادیم ک شب بیاد رفتیم خونه کلی هزینه کردیم همه چی خرید کردیم ولی نیومدن ب جاش خاله هام و شوهر خاله هام و بابام و مامانم اومدن
بعد دیروز صبح عمه ام ک زن داییم هست زنگ زده ب خالم گفت درمورد ما هزارتا حرف زده ک ترسیده بریم خونشون و کلی از این حرفا
دختر خالم زنگ زد بهم گفت منم زنگ مامان بزرگم زدم هرچی از دهنم در اومد در مورد عمه و داییم بهش گفتم ولی بی احترامی نکردم
الان خیلی اعصابم خورده عمه ام خیلی حسودی زندگی ما می‌کنه چون زندگی خودش در سطح خیلی پایینی هست
بنظرتون این وسط مقصر کیه؟
من بهشون گفتم امشب خونه نیستیم فردا شب بیاین
درصورتی ک خودشون روز عید ما می‌خواستیم بریم خونشون رفتن تفریح
ما هیچی نگفتیم وقتی برگشتن ی شب رفتیم خونشون ،،و اینکه مرغ و شیرینی و همه چی هم بردیم خودمون ک منت سرمون نباشه
بنظرتون من با این عمه و دایی چ جور رفتاری داشته باشم ؟؟؟؟؟

۸ پاسخ

عشقم چی شد باردار شدی یا فعلا اقدامی هنوز؟

عجب ادمای بی فرهنگی
همون بهتر که نیاد خونه ات حسودو تو زندگیت راه نده

بی خیال بابا هر کی اومد که اومد وگر نه حرص چیو میخوری به درک که نیومد یا پشتت حرف زدن اصلا خودتو درگیر نکن انگار اصلا نیستن👍

چه بی ادب و بی نزاکت.چندسالشونه.خوب کردی

پس کم کم حذفش کن

ماهم از این فامیل ها داریم، همش انتظار دارن از آدم، برا ما یکی دوتا نیس ک، انگار ارث باباشونو خوردیم...دیروز جواب زنگ رو هم بدی باهات قهر میکنن، انقد ک استرس فامیل رو دارم استرس زندگی خودمو ندارم

قطع رابطه کن نمیفهمن کلا برای من خیلی پیش اومده طرف نبوده ی شب دیگه رفتیم

کلا حذفشون کن خودتو درگیر نکن

سوال های مرتبط

زهرا زهرا قصد بارداری
خانما من بابام تعبیر خواب انجام میده یعنی یک چیزایی بلده و درستم میشه از روی ساعت و چند ماه بهت میگه تا چند روز چقدر میشه اتفاق بیافته یا بخاطر فکر کردن بهش بوده
حالا من خواب دیدم نمیخام ب بابام بگم برام تعبیرش کنه
دیشب خواب دیدم من با دوستام رفتیم ی جایی تفریح و مسافرت بعد اونجا من و ول کردن رفتن منم جایی بلد نبودم توی همون مغازه موندم و نمی‌دونم چیشد ک دیدم خواهرم داره مرغ و تیکه تیکه می‌کنه منم ی نوزاد یخ زده کوچولو بغلم بود میگفتم این بچه منه ولی یخ زده شالم و بیرون آوردم پیچیدم دور بندش بهش میخواستم شیر بدم اولش شیر نمیومد بعد خیلیییییی شیر اومد خواهرم گفت بچه رو بده ب من برو کمک مادرشوهرت منم بچه رو گذاشتم پیشش گفتم من زود میرم و میام همینطور شب بود میدویدم و ی تیکه مرغ پخته می‌خوردم تو راه راه و گم کردم هرچی میرفتم از پیش نوزادم دور میشدم به خونه مادر بزرگم نزدیک تر اونجا خالم بچه بدنیا آورده بود دختر بود دادش ب من انقد دوسششششش داشتم انقد هواش و داشتم ولی بهم میگفتن تو ک اینطور سرت میاد بخاطر جن و انس هست
دیشب خیلی تو خواب گریه کردم ک چرا از بچم دور شدم
کاش حداقل یا خدا بهمون نینی بده یا نمیده این خوابا رو نبینیم
الهام الهام قصد بارداری
بچه‌ها ی خبر خوب شنیدم میخوام اینجا بمونه به یادگاری🥹❤️
داییم اینا بالی ۲۵ساله ازدواج کردن اما بچه دار نمیشدن از وقتی یادمه هم دکتر میرفتن چندین بار دقیق نمیدونم ک ای یو ای میکنه یا ای وی اف ولی خیلی ساله انجام میدن همیشه هر محرم یا نیم شعبان یا از این مناسبت ها میشد برای داییم مو زنداییم دعا میکردم خدایی زنداییم خیلی زن خوبیه اندازه خاله هام دوسش دارم دلیل اینکه هم نمیدونم آی یو ای یا ای وی اف هست اینکه بخاطر دل شکستشونو ناراحتیشیون هیچ وقت ب خودمون اجازه نمیدادیم وارد جزییات بشیم و با تکرار بیشتر ناراحتشون کنیم البته مامانمو خاله هام اینطور بودن ک رو ماهم تاثیر گذاش
امروز بالاخره خبری شمیدم ک از بچگی ارزوی شنیدمشو داشتم زنداییم بالاخره باردار شد و الان خوشحال ترینم😍😍😍😍خدایا خودت قسمت همه چشم انتظارا بکن🤲🏻❤️خدایا خودت از کوچولوی زنداییم مراقبت کن ک صحیح و سلامت فارغ بشه 😍🤲🏻خانما میشه ازتون بخام نفری ی صلوات بفرستید برای سلامتی زنداییم و تو دلیش ممنونتون میشم❤️❤️❤️
چشم انتظار چشم انتظار قصد بارداری