سلام اینم توضیع
بغییراینایی که گفتم خیلی سختی کشیدم با بخیه توبیمارستانا و چه مطب های رفتیم چه هزینه های واووووو که چقدر سختی هنوز کع هنوزم بچم هعی بستری میشه و الان روزی دوتا قرص بهش میدم و خیلی الان خلاصش کردم براتون

تصویر
۴ پاسخ

وای بمیرم واست چقد سختی کشیدی خواهر خداروشکر ک الان بهتره جوجه کوچولوت..تویه مامان فوق العاده ای😍فرشته ای خسته نباشی گلم جا نزنی یه وقت😍🥰
منم خیلی سختی کشیدم حیف حال تایپ کردن ندارم انقددد زجر کشیدم الان همش استرسی ام و افسرده همش میگم یه چیزیش نشه بچم زبونم لال دق میکنم آلرژی ب دود و غبار و عطر اینا داره

مامان خیلی قوی ای هستی و خداروشکر ک دخترت مامانی مث شما داره
علم هر روز پیشرفت میکنه
و خدای مهربون هم هست
بسپر ب خدا🥹♥️
ایشالا ب زودی زود صحیح و سالم باشه با عمر طووولانی

بگم بچم نارسایی فوق کلیه داره و نارسایی ادرینال و غدد هست

اینم بقیه اشه

تصویر

مقالات مرتبط

مراقبت های بعد از ختنه نوزاد
درمان خانگی عفونت بعد از ختنه | پماد و شستشوی محل ختنه
مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
تفاوت شیر خشک با شیر مادر
8 تفاوت شیر مادر با شیر خشک که نمیدانید!

سوال های مرتبط

مامان Roshanak مامان Roshanak ۶ ماهگی
سلام مامانا بچم ده روزه که اسهال و تب داشت بستری شد
روزی ۸بار شکمش کار میکرد ولی الان مرخصش کردم شده روزی ۳بار
دارم دارو خوراکی بهش میدم دکتر کفت انگل داره ۴ماهشه😞
کسی بود بچش انگل بگیره؟چقدر طول میکشه خوب بشه اصلا از چه راهی وارد شده
مامان دیاکو💙 مامان دیاکو💙 ۸ ماهگی
الان که کنارم خوابیده میبینم تمام سختی چ استراحت مطلق و حال بدم خیلی ارزششو داشت چه حس خوبیه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان علیسان مامان علیسان ۶ ماهگی
از چه ماهی بچه داری راحتر میشه؟کدوم ماه از همه سخت تر بوده واستون؟خودم تا دوماهگی خیلی سختی کشیدم الان یکم بهتر شده شرایط
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان جوجووو:))) مامان جوجووو:))) ۸ ماهگی
سامیار دیشب کلی گریه کرد و به سختی خوابید صبح که پوشک رو باز کردم دیدم دوتا از بخیه های ختته اش افتاده ممکنه از اون باشه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان مهوا مامان مهوا ۴ ماهگی
امروز چه روز سختی بود خدا می‌دونه....دهن دخترم یه ثانیه هم بسته نشد ...بردم آتلیه چقد تم های جالبی..چه لباس های خاصی... دخترم اصلا واینستاد ازبس گریه کرد با زور توی دوتا حالت ازش عکس گرفتن..ولی خیلی حیف شد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پایار مامان پایار ۸ ماهگی
به بچه های 4 ماهتون چه مقدار اب میدین الان کع هوا گرمه
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
دل نوشته
مادرانه چقدر سخته یهو یاد گذشته کنی و بدونی چه روزای سختی داشتی و چه روزای سختی داری میگذرونی
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان اِلارا🐣 مامان اِلارا🐣 ۶ ماهگی
سلام مامانا
بجه های شما هم بعد واکسن شیرخوردنشون کم شده؟
دختر من که الان خیلی به سختی سینه مو میگیره با شیشه شیر هم میدم هی پس میزنه خیلی هم کم میخوره مثلا ۶۰ تا بخوره شاید در حالی که قبلا ۱۲۰ می‌خورد هردو ساعت و نیم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دخترم مامان دخترم ۳ ماهگی
شیشه شیر فیلیپس اونت سوپاپدار میدم به دخترم کلا خوب بود اصلا کولیک نگرفت ولی الان که اون دوره کولیک هم گذشته احساس میکنم خیلی به سختی شیر میخوره فکش خسته میشه چه شیشه شیری پیشنهاد میدید که راحت بخوره
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان امیرطاها مامان امیرطاها ۸ ماهگی
مامانا میگم که توی سن پسر من اگه بشونیمشون روی کمرشون برای چند ثانیه کوتاه اذیت میشن؟

خیلی سن سختی دارن الان، نه میشه بشینن نه میشه وایسن، از بس که کنجکاون هم که حاضر نیستن بخوابن ! 😅 همش میخواد ببینه کجا چه خبره!؟ 😍😅
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هامین مامان هامین ۶ ماهگی
خانوما بچم دو روزه که بیدار میشه انگار یه چی تو حلق و بینیش گیر کرده بعد اروغ به سختی میزنه دارو کولیک اینام بهش میدم ولی خیلی اذیته بعد استفراغم زیاد میکنه چیکار کنم بخدا اینقد دکتر بردم همشونم هی یه دارو میدن🥲
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان کیان💙👶 مامان کیان💙👶 ۷ ماهگی
مامانا میگم بچه های شما انقدر خوابشون سبکه؟ من به سختی پسرم رو میخوابونم با کوچکترین صدا بیدار میشه خیلی خسته میشم تا بخوابه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان گوگولی مامان گوگولی ۸ ماهگی
کیابچشون حساسیت به پروتئین گاوی داره چیکارمیکنین چه شیرخشکی میدین میشه به منم بگین من شیرخودمومیدم خیلی رژیم سختی بابدبگیرم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فریا مامان فریا ۷ ماهگی
سلام کسانی که بچهاشون سن دختر منه با بچهاتون چقدر بازی می‌کنیم یا چه بازی های انجام میدین؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان جوونه امید دلم مامان جوونه امید دلم ۴ ماهگی
پارسال همین روزا بود که تازه همیده بودم تو دلمی بعد کلی سختی بعد کلی امپول بعد عمل دوبار انتقال دو محرله ای و یک بار تخمک کشی بعد کلی استرس کلی سختی توی شهر غریب بعد کلی پنهون کاری از خانواده همسر که نفهمن کجا رفتم و برای چه کاری بعد دوبار تو دوماه پشت سرهم انتقال دادن و هر روز هر روز امپول پروژسترون روزی دوتا زدن اونایی که متاسفانه استفاده کردن میدونن چقدر روغنی و سخته و جاش میمونه من فقط برای داشتنت این کع میدونستم یه روزی میای این همه سختی به جون خریدم سه ماه بارداری با یک ماه قبل بارداری دوماه قبل ترم برای تخمک کشی هر روز هرزوز امپول زدم منی که اسم امپول میومد ده متر میرفتم کنار تر وایمستادم منی که دکتر نمیرفتم ولی کارم شده بود هر روز دکتر و سنوگرافی برای کور سوی امیدی وقتایی که حس پریودی سراغم میومد انگار دنیا سرم خراب میشد میگفتم نه اینا علاعم بارداریه تا لکه میدیدم میگفتم نه جنین داره جا باز میکنع بشینه چقدر گریه کردم تو خلوت خودم چقدر شکستم چقدر تنها بودم یه روز که دلم شکسته بود لباسی که برات خریده بودموربغل کردم های های گریه کردم الان که یادش میوفتم دوباره بغض منو میگیره گفتم ینی میشه ببینم تو این لباسی ینی میشه صدای خندت بپیچه توی خونم مامان بدون تو چراغ خونه من خاموشه به کجا برم که کسی جوابی بهم بده کجا برم که بگن بیا اینم جیگر گوشه تو چقدر تو خواب بغلت کنم فردا بیدار شم نباشی نمیخوام از خواب بیدار شم ولی الان کنارمی یه تیکه از قلبمی برات میمیرم نه ماه برای تو زندگی نکردم فقط استراحت کردم فقط،مواظبت بودم و یک عمر قراره اینو ادامه بدم من پیش مرگ تو بشم خدا برای من معجزه کرده فرشته فرستاده رو زمین من اگه تو نبودی،شاید دیگه نبودم و تموش میکردم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر