درد و دل
من خیلی اروم و کم حرفم
ولی چند روز هست که اوندیم خونه مادر شوهرم پسرم خیلی شیطون شده مادرشوهرمم خونش سبک قدیمی داره و چون سن بالا هست خیلی اهمیت به تمیزی خونش نمیده اینجور که وقتی میای همه چیز بیرون ریخته
ارد و الو اینا همش تو یه اتاق میزاره خونش هم که سبکش قدیمی هست یعنی من تو این اتاق باشم پسرم تو اشپزخونه نمیبینمش
اینم رفته ظرف پنیر بیرون بوده همش رو ریخته بیرون
یا برنج خیس داده شده رو رسیده ریخته و دست کرده توی ابش
بعد مادرشوهرم به جاریم میگه مامان بچه باید حواسش باشه
یا میگه بچتون درست تربیت نکردین این فردا نمیتونین جلوشو بگیرین خلاصه یک دو مورد حرف شنیدم از بقیه که بچشون شیطونه و فلانه
همش باعث شد پسرم رو بزنم رفته بود توی اب سرد هرچی به شوهرم گفتم برو بیارش نیاورد از بس دنبالش بودم خسته شدم برای بار اول جلوو خانواده شوهرم داد و بیداد کردم و پسرم رو زدمش
با شوهرمم بحثم شد که چرا بچه رو زدم الان اعصابم داغونه
چرا نتونستم کنترل خشم کنم منی که همه چیز توی دلم میزارم سکوت میکنم اصلا رفتار نادرستی داشتم
کاش میتونستم جبران کنم این قضیه رو

۱۰ پاسخ

خانواده شوهر قوم ظالمین

اینطوری به اونام یاد دادی سر بچت داد بزنن یا دست روش بلند کنن🫢

این کوچولوهای شیطون دست خودشون نیست کلا کنجکاون و اهل ریختن. وقتی میری جایی و‌خونه کسی اگر وارد قسمتی میشی که بچت توی دیدت نیست به یکی بگو حواسش بهش باشه که خرابکاری نکنه یا خودت لزومی نداره کار کنی بشین بچتو‌نگه دار. زدن خیلی بده‌و خیلی به بچه آسیب میزنه چه روحی چه جسمی.سعی کن دیگه نزنیش سلامت بچت واجب تره تا حرف بقیه

باباتوهم ادمی آهن که نیستیحق داری یه وقتایی عصبی بشیوازکوره دربری مقصرشوهرته که حواسش هم به بچه نبوده

جبران که نمیشه ...ولی جایی ک به بچت بی احترامی میشه نمون خیلی قاطع و مستقیم هم بهشون بگو ک دوست نداری هر برچسبی و ب بچه بزنن

دیگه بیش از این خودتو ملامت نکن
من حدودا یک ماهه چندتا گزینه واسه خودم گذاشتم
اول اینکه جایی که بدونم خیلی حساسن کلا نمیرم دیگه،یعنی هیییییچ نمیرم
دوم اینکه اگه جایی همسرم دلش بخواد بره اما بدونم اون جمع تحمل شیطنت های بچه رو نداره،بهش میگم من فقط بخاطر تو دارم میام پس اونجا تقسیم وظایف داریم و تو هم باید حواست بهش باشه
سوم اینکه اگه جایی برم و ببینم داریم اذیت میشم قطعا اونجا رو ترک میکنم

تحت فشار قرار گرفتی و نتونستی دیگه تو هم ادمی اما دسگه تجربه شد از این به بعد این حرفای بقیه برات مهم نباشه بذار بچت از بازی کردن لذت ببره نه اینه بعد از خوشحالیاش دعواش کنن

اگر چیزی گفتن بگو اتفاقا بچه ای که توی سن یک تا هفت سال شیطنت و بازی گوشی کافی داشته باشه توی بزرگسالی هم از لحاط جسمی سالم تره و هم روحی، و بچه خیلی عاقل بار میاد

بچست دیگه طبیعیه کارش یا مادر یا پدر باید حواسشون باشه بهش
یا اقلا بسپرن به کسی که اتفاقی هم افتاد به اون بگن چرا حواست نبوده

اره نباید سر بچه خالی کنی،الان اونام دلشون خنک شده

باید خشمت کنترل کنی اون بچه هست هیچی نمیفهمه

حق زاشتی مگه ادم ازسنگه صداش درنیاد،

سوال های مرتبط

مامان نینی مامان نینی ۲ سالگی
مامان هایی که جای خواب بچه تونو جدا کردید می‌آید لطفا
سخته؟ اذیت نمیشید؟ وابسته بچه نبودید که حتما پیش خودتون باشه؟
من یه مشکل جدی دارم اونم اینه
از وقتی پسرمو از شیر گرفتم دیگه تو اتاق و رو تختش نمیخوابه، یعنی شب تو حال خوابش میبره میبرش رو تخت نزدیک صبح بیدار میشه شروع میکنه به گریه کردن مجبور میشم بیارمش تو حال بخوابونم
قبلا بیدار میشد شیر می‌خورد می‌خوابید الان اذیت میکنه
تا یک ماه همه مون تو حال میخوابیدیم ولی رو زمین خوابیدنی کمرم خشک میشه تو اتاق بخوابیم هم تا صبح هی باید بریم و بیایم چند وقته خواب راحت نداشتم هلاکم
الان میگم بچه تو حال بخوابه من تو اتاق اگه بیدار بشه فوری میام پیشش چند شب همینجوری گذشته دیگه خودش هم فهمیده من تو اتاقم صدام میکنه یا میاد تو اتاق ، درحال هم قفل و چیز خطرناکی وسط نیست
ولی از شرفی عذاب وجدان میگیریم میگم هنوز کوچیکه باید پیشش باشم شوهرم از من بدتر ، ۳ شب پیش بچه خوابید که تنها نمونه همش بهم میگه چطور دلت میاد تنهاش بذاری🥲
واقعا چه کاری درسته
تو این سن میتونه تنها بخوابه خطری نداره مشکلی پیش نمیاد؟
یا بازم ببرمش تو اتاق شاید به مرور عادت کنه به تختش 😥
مامان دخملی💕 مامان دخملی💕 ۲ سالگی
دخترم هنوز بیداره خدایا من دیگه کم آوردم 😭چن دقیقه پیش شوهرم بچمو کتک زد سر اینکه گفت پرتقال میخام شوهرم آورد باز گفت سیب آورد باز گفت آب میخام اخرم زدش بچم خیلی گریه کرد ...الان چند وقته وضعیت ماهمینه یه خواب درست نداریم ...اصلا خواب به چشمای این بچه نمیاد ازونورم قرص اعصاب میخورم دست چپم قلبم مدام درد میکنه...خدایا کی میخام روی خوش زندگی رو ببینم؟ازهموننن اول که دخترم دنیا اومده فقططط عر زده گریه گرده مارو خون دل داده...قطره ملاتونین برای خوابش بهش دادم همون هفته اول خوب بود دیگه الان اونم روش تاثیری نداره ...توروخدا یه راهی جلو پام بزارین بگین با بچه غرغرو لجبازی که اصلا نمیخوابه باید چیکار کرد..من گو بخورم دیگه بچه بیارم ..خودم هزارتادرد از بعد زایمان گرفتم اینا بکنار....اذیتای این بچه که تمومی نداره به کنار...شوهرمم عاصی شده صبح میره سرکار نصفه شب میاد خونه میگه تو ماشین بخابم بهتر اسایش دارم تا تو این خونه...بخدا که خستم از مادر بودن ..تابحال همچین بچه ای ندیده بودم هیچ لذتی از کودکی بچم نبردم ...هرکی میبینه میگه خدا صبرت بده با این بچه ..تو شانس ماهم ریدن انگار