۷ پاسخ

لپه خالی بپز بده آبشو بخوره جاش خوب شه دیگه تند تند قاروق نشه

خداروشکر عزیزم
آدرس قاروقچی بده عزیزم

ببر دکتر چرک خشک کن هم بده
چون پسر من قاروق شد جاش عفونت کرده بود تبش قطع نمیشد

عه خدارو شکر بردی جایی بچه رو

از واکسن بود تبش بابا

وااای بچه منم این علائمی میگی داره ولی بلد نیستم ببرم

بادوم خورده بوداصلا؟

سوال های مرتبط

مامان سیاوش و تودلی مامان سیاوش و تودلی ۱ سالگی
سلام مامانا من یه مسئله ای برام پیش اومده بیاید بگین چی کار کنم و حق با کیه؟
من پسر کوچیکم اول سال مهدکودک بود اما اسفند ماه بخاطر رفتارهای مهدکودک از مهد آوردمش بیرون و با سرویس مدرسه سر راه می ذاشتمش خونه ی پدر مادرم. با اینکه پسرم کلا دو هفته اسفند با ما بود راننده سرویس پول اسفند پسرمم اندازه ی ماه کامل خواست.
گذشت تا فروردین دوباره برای فروردین هم خودم رو کامل حساب کرد هم پسرم را و من ۲۵۰۰ بهش دادم. با اینکه اگر هر روز برای رفت و برگشت اسنپ دو مسیره می گرفتم در گرون ترین حالت ممکن می شد ۱۹۰۰. الآن اردیبهشت ماه بهش می گم پسرم را دیگه خانه ی پدر مادرم نمی ذارم. دوتا مسیر نیستم یا پسرم با سرویس شما نمیاد گیر داده باید بهم پول کامل دونفر یعنی ۲۵۰۰ بدی. در حالی که پسر من این ماه کلا ۴ روز با سرویس اومده سر راه دادیمش مامانم. خونه مامانم هم سر راه مدرسه است. توی این ۴ بار فقط یه کوچه این آقا چرخیده و دیگه هم نمی ذارمش اونجا. این درسته که بابتش از من ۱۲۵۰ بگیره؟
اینم بگم که من شهریه اسفند و فروردین و اردیبهشت خودم را کامل بهش دادم و می دونم همه جا اینا رو کامل می دن.
اما برای بچه کوچیک که فقط چند روز اومده روی پاهام نشسته خیلی ستمه‌ ۱۲۵۰ بدم. من سرویس گرفتم که برام به صرفه تر در بیاد ولی الآن همش دارم از اسنپ هم پول بیشتری می دم😞😞😞😞
خیلی هم بی ادبیه و هرچی براش توضیح می دم با بی ادبی جواب می ده.
مامان اَبرا جون☁️🫀 مامان اَبرا جون☁️🫀 ۱ سالگی
تجریه:
امروز برای یک لحظه از ته قلبم از خدا کمک خواستم .
امروز عصر وقتی از بیرون داشتم میومدم تو خونه در خونه رو که باز کردم کلید رو جا گذاشتم تو‌خونه و دخترم در رو از روی خودش بست
تنها شانسی که اوردم قسمت بالایی قفل در شیشه ای بود ولی دخترم پشتش ایستاده و داشت گریه میکرد
خدا خودش یک مرد خوب رو سر راهم گذاشت تا رفت شیشه بر رو پیدا کنه بیاره خیلی طول میکشید با این حال رفت و دخترم پشت در درحال هلاک شدن بود از بس ترسیده بود منم تنها کاری که تونستم بگم از ته قلبم از خدا کمک خواستم و پایین شیشه رو شکوندم و در رو باز کردم
وقتی بچم رو بغل گرفتم از شدت ترس و گریه میلرزید سریع شیرش دادم تا اروم بشه
۱۰دقیقه بعد که اون مرد همراه شیشه بر اومدن .تعجب کرده بودن چطوری اون شیشه نشکن رو‌شکونده بودم .اقای شیشه بر وقتی با چکش میزد تو شیشه نمیشکست .گفت فقط بگو چطوری شکوندی گفتم مادر نیستی
وقتی بچم داشت جلو چشمم هلاک میشد تمام زورم اومد تو مشتم
اگه این در حتی اهنی هم بود اهنو از جا میکندم

همه سر تکون دادن از قدرت یک مادر
واقعا تجربه سختتتتتی بود وقتی بچم جلوم زجر میکشید و نمی‌دونستم بغلش کنم تمام تنم داشت تیکه تیکه میشد و ریشه جیگرم داشت کنده میشد
خدایا شکرت که به سلامتی و خوشی تموم شد 🤍🌺