۹ پاسخ

بازی های حرکتی مثل لی لی،طناب زدن
حتی خود قیچی بازی و برش از روی خط فوق العاده تاثیر داره روی تمرکز
رنگ امیزی با دقت ،ماز
پیدا کردن اختلاف از توی تصویر ها
اینارو کار کنی قول میدم تمرکزشون میره بالا

کاغذ رنگیا رو به اشکال مختلف بیر.
مثلا دایره بزرگ.دایره های کوچیک.
مثلث .مربع.مستطیل کشیده و باریک (تنه درخت)
برا هر کدومشون جدا بزار دعواشون نشه.چسب ماتیکی.بگو بنظرتون با اینا چیا میشه درست کرد
یه دفتر بده بگو بچسبونین اینجا.
میتونی الگو هم بکشی اونور.یه دایره بزرگ.دو تا دایره کوچیک به عنوان چشم.
وایت برد بگیر انواع احساسات و تو چهره بگو بکشن.نقاشی داستانی.یه بچه ناراحت ازشون سوال کن چرا ناراحته .
و‌چطوری میتونیم خوشحال کنیم؟
بعد فقط حالت دهنشو عوض کن که خوشحال بشه.بچه ای که دست مادرشو ل کرده ناراحته.
مادری که بچش جیش کرده ناراحته و سعی کنین همه باهم خوشحلش کنین
تو وایتبزد.

عزیزم کارخودت نیست اعصاب فولادی میخواد خیلی سخته. درسته یه بازی فکری ساده ست و هزینه اش کمرشکن ولی خودت نابود میشی بچع ها از ما حرف شنوی ندارن اذیت میکنن شده از پول لباس و خرید وحتی سفر بزن ولی ببر همون بیرون باهاشون کارکنن.منم شرایطتم تاحدی مث شماست اخرش ام اس میگیریم ازبس غصه میخوریم و یه تنه داریم تلاش میکنیم بچه هارو پیش ببریم

پازل، از ۴ تایی شروع کن بعد تعداد بالاتر بگیر

کتابای کار کومن رو چک کن تنوع داره فعالیتاش تکراری نیس مثلا از این کتابای برچسب دار بگیر
بازی فکری دست چین تند و تیز دوچشمی کوبیز خیلی هس برو کنار کلینیک توحید ی فروشگاه بازی فکری هس بهت معرفی میکنه مناسب سن بچه ها انواع بازی فکری رو شهر کتابم خیلی تنوع داره بری خودت دستت میاد چی بگیری متناسب با بچه هات

نخ و مهره ،کش و کارت ، مسابقه سوا کردن نخود و لوبیا یا عدس و لپه .
پاره کردن کاغذ برای تخلیه ناراحتی
مچاله کردن کاغذ با یدست و تلاش برای باز کردنش با یه دست
بولینگ
کوسنا رو بچین از روشون راه برن بعد فاصله شونو زیاد کن.یا بینیشون راه برن و کم کم فتصلشونو کم کن و بگو نباید به کوسنا بخورین.

عزیزم نخ ومهره وایشون بخر.
قرارنیست همش کتاب باشه دیگه. همه وقت که نمیشه باهاشون کارکرد. اونم یه ضررهایی واسه خودش داره مدام بچه باکتاب سروکله بزنه.
رنگ انگشتی واسشون بگیر.
یاکاغذرنگی وقیچی بزارجلوخود‌شون اینطوری خلاقیتشون هم تقویت میشه. خودشون بزاریه حال خودشون. من دیگه دخترم همین کارمیکنم چون عادت کرده بود.همه چی میخواست بامن کارکنه. گرچه بازبون خوش حالیش نشد. دیگه دعواش کردم که خودش باخودش بازی کنه. یه اسلایم ساده هم میخواست بامن بازی کنه. اماباهاش برخوردکردم.

به نظر من این بازی هم خیلی سرگرم کنندست و هم خلاقیتشون رو توی ساخت اشکال مختلف می‌بره بالا

تصویر

من منچ و مارو پله. پازل. دوز .لگو اینل داره

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
امروز که ماهلین رو بردم پیش دکترش ازش خیلی راضی بود می گفت همکاریش باهام عالیه این بچه رو اگه مرتب بیاریش و خودت هم وقت بزاری براش عالی میشه 😍😍گفتم پس چرا با من زیاد همکاری نداره میگه از لجبازیشه یه سری کتاب جدید هم خریدم براش دکترش دید گفت عالیه اینا سعی کن هر روز باهاش کار کنی روزی یک ساعتم که شده البته گفت هفته ای دوبار اگه بتونی بیاریش بهتره گفتم هزینه اش زیاده نمی تونیم گفت پس اشکال نداره تا می تونی خودت باهاش کار کن یه سری تمرین و الگو هم کشیده بود براش و باهاش کار کرده بود گفت ببر تو دفتر بکش براش باهاش تمرین کن تا راه بیافته
پارسال که ۹ ماه واسه گفتارش وقت گذاشتم امسالم می خوام فقط رو ضریب هوشیش کار کنم یه سری بازی فکری هم براش گرفتم ولی گفت الان نمی تونه براش سخته برو عوض کن دوبار بردم عوض کردم ولی فایده نداشت گفت در حده بچه ی تو نیست فعلا از بازی فکری بیا بیرون هر چند خیلی خوبه براش ولی بزار ضریب هوشیش یه کم بیاد بالا بعد برو سر بازی فکری خلاصه جونم براتون بگه خوب شدن ماهلین همش بستگی به خودم داره دعا کنید از لحبازیش کم کنه و باهام راه بیاد و منموهمه ی سعی و تلاشمو براش می کنم دعا کنید نتیجه بخش باشه یعنی میشه یعنی می تونم ؟؟شما هم جای من بودید اینکارو می کردید؟؟
مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۴ سالگی
مامانا تو رو خدا بیایید خواهرانه و منطقی منو
راهنمایی کنید.
شاید از نظر خیلی ها موضوع  پیش پا افتاده باشه ولی تحملش برای من سخته
ما ۴ ماهه اومدیم توی خونه جدید اینجا بچه ها از صبح میان توی حیاط ساختمان بازی تا شب دنبال بچه منم میان که بره باهاشون بازی گاهی اوقات حتی واسه ناهار یت شامم به زور میاد توی خونه.
از طرفی بچه ها با دست فوش های بد میدن که متاسفانه پسرم منم میاد خونه میگه فلانی این کارو کرد.
چند روز پیش هم یکی از بچه ها جای خصوصی شو نشون داده بود.
امروز پسرمو صدا کردن که بره بازی من دیدم صدای بچه ها نمیاد بلافاصله پشت سرش رفتم پایین دیدم بچه ها دارن آروم صحبت میکنن پسرمو آوردم بالا و در رو قفل کردم الان که از پسرم پرسیدم چیکار میکردن گفت جای خصوصی شونو نشون میدادن.
من زیاد نمیزارم پسرم بره بیرون.
عصر همه خانما پایین بودن بهم گفتن نمیزاری پسرت بیاد بیرون منم گفتم بچه ها بی ادبن  خوشم نمیاد یاد بگیره یکیشون گفت منم بچه اولمو خوب تربیت کردم ولی سر دومی بیخیال هرکار میخواد بکنه آخرش یاد میگیره (این خانم مدیر مدرسه هم هست) یکیشون گفت بچه اوله حساسی واسه دومی خوب میشی.
ولی من ده تا بچه هم داشته باشم نمیتونم نسبت به تربیتش بی تفاوت باشم.
این مدت هم پسرمو چندتا کلاس ثبت نام کردم. عصرها هم شوهرم بره بیرون  ماهم باهاش میریم  که پسرم نخواد بره توی حیاط.
وقتایی هم که میره یا دنبالش میرم یا از بالا نگاهش میکنم.
ولی کم آوردم نمیتونیم جابه جا بشیم چون سر همین خونه کلی بدهی داریم.
دیگه نمیتونم زیاد برم از خونه بیرون با بچه کوچیک سخته برام.
خسته شدم