چجوری قدیمیاده تابچه میاوردن یدونه دارم تواین هفت ماه بیست سال پیرشدم چجوری بعضی ماماناراحت باهرمشکلی برخوردمیکنن وریلکسن من تامرزسکته میرم مریض میشه لب ب هیچی نمیزنم خودمم روب موت میشم ازاسترس

منم میپرسم از بزرگا میگن ما در میوردیم خودشون بزرگ میشدن ما فقط پس
می نداختیم تو خاک و خل بزرگ میشدن خودشون این مسخره بازی رفلاکس و کولیک و غدای بدون ادویه و نمک و فرنی اینا هم نبود از ۳یا ۴ ماه غذا سفره می‌دادیم بخورن مریض هم‌میشدن دارد گیاهی شیرم نداشتیم شیر گاو یا گوسفند بجا پوشاک هم یه پارچه او شورتش برو تادبری

اهمیت نمیدادن بابا بچه هاشون از صب تا شب گریه میکردت هی‌نمیگفتن‌این‌بچه چشه یه چکه شیر بهش میدادن مینداخت ی گوشه‌روزی‌دوبارم کهنه عوض‌میکردن مث ما نبودن ک جسم و‌روحمون دربست دراختیار بچه س دیگه

این ۹ماه ۹سال گذشته همشم بخاطر رفلاکسه لعنتیه ول میکنه لامصبببب

بابا بچه های قدیم مثل بچه ما نبودن بخدا
مامان من بچه منو دیده بود میگفت وای خدا این چرا همچنین هست ؟
مامان من۳داشت
مادر شوهرم ۱۱تا
اما هردوتا بچه منو که دیده بودن واقعا مونده بودن اصلا نمی‌تونستن آرومش کنن
مادر شوهرم میگفت من فک میکردم چون بچه ندیدید میگید خیلی گریه میکنه
اما نه این وحشتناک گریه میکنه
بچه من رفلاکس شدید
حساسیت به پروتیین گاوی
کولیک شدید
عدم تحمل لاکتوز
داشت و داره من قشنگ سرویس شدم
مادر شوهرم بعد این که بچم رو دید میگفت وای من بچه نا آروم تا این حد ندیده بودم
این هم هست که قدیمی ها همه چیز که میخوردن شیمیایی نبود
گوشی نبود که موج مضر داشته باشه
الان همه اینا تاثیر داره

چون زندکی رو به خودتون سخت میگیرید قدیمی ها زیاد بچه میاوردن بدنشون هم سالم تر بود ‌ الانم تنها نیستن . اما جدیدی ها یدونه یا دوتا میارن . بزرگم شدن میخان تنها بمونن . شما اگه به فکر آینده هستین بچه زیاد بیارین

اون که غذای بچه من از سه ماهگی تا حالا که تو هفته باید بخچابونمش و به زور بهش شیر بدم

منم امروز داشتم میگفتم چققققد داغون شدم چققققد لاغر شدم این بچه پیرم کرد ن خواب دارم ن استراحت 🙄🙄

من که شبیه پیرزنا شدم، کمر درد امونمو بریده، واقعا فرسوده شدم از صبح درگیرم تا شب که میخوابه
بعد با رفلاکس و حساسیت درگیریم
اصلن ی وضعی🫠🫠
ی سرفه میکنه دلم ریش میشه وای چرا خدایا

منم میخواستم گریه کنم

اینایی که گفتی سوال منم هست چون منم الان داشتم به همین موضوع فکر میکردم که تو این هفت ماه چقدر زجر کشیدم و داغون شدم الان داشتم گریه میکردم که پیام شمارو دیدم

کپ منی ۱۸ سالمه انگار ن انگار پیر شدم رفت والا همین مادر من شش تا بچه آورد اصلا الان مثل قدیم نیست ک

اخ منم همینم

همینی که گفتی
استرس نداشتن
بیخیال بودن
بچه هاهم برای خودشون بزرگ میشدن دیگه