۸ پاسخ

براش حرز امام‌جواد بگیرو وان یکاد بنداز براش چشم نمیخوره

عزیزم حرز امام جواد بکیر واسش

کجا پس زندگی. میکنی🥲

رابطتو قط کن تا زندگیت بچت ب فنا نرفته😑

چشم شور داشتن واقعیت خصوصا اگه مادر باردار بوده ومیت یا مرده را دیده یه مدت امتحان کن سوره ناس و فلق را بخون است ایه الکرسی و ون یکاد بخون اگه نشد حرز کبیر امام جواد بگیر واگر هیچ کدام جواب نداد قطع رابطه کن

سلام مامان به خدا توکل انشالله که خوب شده

دارک شد ک

بیسم الله🤣

سوال های مرتبط

مامان مـاهـلـیـن🌙🧿 مامان مـاهـلـیـن🌙🧿 ۱۱ ماهگی
مامانا نمی‌دونم به چشم زخم اعتقاد دارید یا نه
اما من احساس میکنم دخترم چشم خورده
دختر من از ۶ ماهگی که غذاخور شد ، غذاشو به اندازه میخورد
یک بار خونه مامانم بودم برای دخترم موز له کرده بودم داشتم میدادم یه بنده خدایی اومد خونشون ، موز که تموم شد دخترم گریه کرد که دوباره میخواست ، پاشدم دوباره براش موز له کردم ریختم تو پیاله
بعد اون بنده خدا گفت خوب میخوره نوه ی من نمیخوره اصلا
از همون موقع به بعد دختر من دیگه لب به موز نزد
غذا هم که اصلا دیگه مثل قبل نمیخوره اصلااااا
با التماس شاید دو سه قاشق


حالا همه ی این قضایا به کنار


دیروزم یه بنده خدایی اومد خونم ، دخترم که اولش آنقدر شیرین کاری درآورد پیشش ، انقدر خندید و شیطنت کرد خسته شد بعدش دخترمو شیر دادم خوابید راحت

بعد از اینکه اون شخص از خونمون رفت ، دخترم بعدازظهر خواب بود یهو با گریه از خواب پرید دیگه نخوابید هرکار کردم
بعد اونم دیشبو تا خود صبح گریه کرده و نخوابیده اصلا
همش سه چهار دقیقه خوابیده باز با گریه بیدار شده
منم پا به پاش بیدار بودم

یعنی ممکنه چشم خورده باشه ؟!
یا نگاه اون طرف سنگین بوده باشه

نمیدونم خدایا اصلا کلا همه ی قلق های دخترم به هم ریخته

اینم بگم دندونش درومده دوتا پایین دوتا بالا
بخاطر دندون نیست این رفتاراش
مامان جوجه رنگی🐣👣💙 مامان جوجه رنگی🐣👣💙 ۹ ماهگی
❌❌بالاخره پسر بد غذای من امروز اوتمیلی که درست کردم رو خورد همه مواد رو نداشتم سعی کردم با چیزای که دارم براش یه ترکیب مقوی درست کنم . حریره بادام و یه سویق حبوبات داشتم که گندم و جو و نخود و عدس اینا داخل بود یه قاشق هم از این با یه خرما پوست کندم هسته در آوردم له کردم تو این ترکیب با آب . بعدش یه زرده تخم مرغ کامل اضافه کردم گذاشتم رو حرارت بپزه با یکم روغن زیتون کره نداشتم . خلاصه دادم خورد یکی دو قاشق ولی خواستم یکم مقوی تر کنمش یه تیکه موز هم پوره کردم به این ترکیب اضافه کردم باورم نشد همشو خورد.
در ضمن من امروز از یه جا کتاب غذا که برای بچم آنلاین گرفته بودم پرسیدم بچم بد غذاهستش هیچی لب نمیزنه . گفت شیر شب حذف کنم بعد گفت نکنه شیر زیاد میخوره گفتم آره خیلی زیاد میخوره . گفت شیر روزش رو چهار وعده کنم . بعد گفت اگه شیرش رو یه وعده بیشتر کنی یه وعده از غذاها رو نمیخوره . خلاصه این ترکیب رو وقتی دادم که فهمیدم نزدیک شیر خوردنش هست و گرسنه شده و حالا ببینم وعده شیرش رو کم کنم بقیه غذا ها مثله سوپ که بدش میاد رو هم میخوره یا نه .
مامان آناهیتا 💜 مامان آناهیتا 💜 ۹ ماهگی
درود مامانا و خانوما
خدا قوت روزتون بخیر
یه سوال از با تجربه ها و یه مشورت از همگی میخوام
دوستانی که بچه شیر به شیر دارین میشه اول تفاوت سن بچه‌هاتونو بگین و بعدش بگین راضی هستین یا نه؟ بچه‌ها با هم اوکین؟ جنسشون چیه؟ یجوره یا پسر و دخترن؟
هر چقدر بیشتر به تولد دخترم نزدیک میشم بیشتر دارم به بچه دوم فکر میکنم
از طرفی دکترم گفت اگه واقعا بچه دوم میخوای، سر یکسالگیش برای دومی اقدام کن چون من قبل از بارداری کیست اندومتریوز داشتم و الانم حس میکنم دوباره داره برمیگرده چون هر چند روز یه دردایی میاد سراغم (با بارداری از بین رفته بود)‌
از طرفی بچم شیر خودمو میخوره و نمیخوام اذیتش کنم..
موندم توو دوراهی
از طرفی هم اینو میدونم که هر چقدر تفاوت سنی بچه ها کمتر باشه، احساس همدلی و اجتماعی بودن و خلاصه خصلت‌های خوب رو بهتر اموزش میبینن و حقیقتا دخترمم خیلی تنهاس و اینجا هیچ هم بازی نداره که دلم خوش باشه نه فامیلی نه دوستی.. هیچکس اطرافمون بچه نداره
شوهرمم اوکیه و اتفاقا خیلی دوست داره ولی تصمیم گیریشو به خودم سپرده

یچیز دیگه هم هست
دلم میخواد دخترم داداش داشته باشه
میدونم شوهرم خیلی دوست داره در کنار دخترمون یه پسرم داشته باشیم
و خودمم دوست دارم جنسم جور باشه نمیدونم واقعا این رژیم غذایی که میگن چقدر کار میکنه
اصلا بگیرم یا نگیرم! ولی میخوام براش برم پیش دکتر محتسبی و تلاشمو بکنم :)
حالا میشه در مورد حرفام هر تجربه‌ای دارین بهم بگید لطفاً🌺✨🙏🏻
مامان آقاکمیل 🤍✨ مامان آقاکمیل 🤍✨ ۹ ماهگی
باردار که بودم از خونه بابام سه چهارساعت فاصله داشتم :)
هیچکس نبود تنهای تنها بودم سه بار به تنهایی خونه تکونی کردم ...
تا روز اخر برای هر وعده به تنهایی پای گاز ایستادم و برای همسرم غذا درست کردم یادم نمیاد کسی برای من هوسونه چیزی فرستاده باشه...
هیچ وقت...
نیازم به همراه بودن و همدرد بودن در من بی جواب مونده بود.‌..
از سمت کسایی که به شدت کمکشون بودم برای هر ایده یا کاری ..‌.
تایمایی که مریض میشدم فقط همسرم کنارم بود خدا خیر دنیا و آخرت رو نصیبش کنه که اگه نبود منم نبودم :)
این وسط یدونه همسایه داشتیم که از شکم برامده‌م و نفس نفس زدنام متوجه بارداریم شده بود و احتمال میدم تو آسانسوری که همو دیدیم متوجه سرفه هام شد و همون روز برام از عطاری پنیرک و یکم دمنوش خریده بود 🥲
جوری خوشحالم کرد با اینکه میدونستم نمیشه دمنوش بخورم از شدت ذوق یه استکان خوردم و همونجا براش آرزوی دختر خوشگل کردم میدونستم سالهاست منتظره و چندباری سقط کرده
حالا پسر من هشت ماهشه و دختر همسایمون دوماهه :) 🌱🌟
حواسمون به هم باشه یه دعا از زبون دیگری شاید راه نجات باشه ❤️