۱۰ پاسخ

شاید ریفلاکس داره از شیر نگرفتی؟ شاید گرمشه شاید دندونشه اینا رو بررسی کنی بهتره تا به خرافات فکر کنی..

پسر من همین بود بخاطر رفلاکسش بود
پسرتون رفلاکس نداره؟؟؟
تازه دندونم هست

نه عزیزم نبر به جاش واسش اسپند دود کن قبلش بهشون چهارقل آیه الکرسی یه حمد هفت تا توحید و صلوات بفرست فوت کن به اسپند و نمک بعد دود کن. یه ظرف روحی بزار رو گاز خیلی داغ شه بعد بگیر بالا سر بچه طوری که نسوزه میتونی یه شال رو سرش بگیرین که بهش ترشح نشه آب نمک بریزی داخل ظرف همزمان بسم الله الرحمن الرحیم هم بگو این برا ترسش میتونی چند بارم انجام بدی من از هر دو تاش جواب گرفتم

عزیز منم پسرم ترسیده بود البته پسر من شبا خوب میخابه فقط روزا از همه چی میترسید ی صدایی میومد بچه میلرزید از ترس
خیلی تعریف کردن محمدبندچی بردمش قیافشم اصن ب این کارا نمیخورد والا بیشتر شبیه ورزشکار بود بااون لباساش تا بندچی و ...
هیچ فرقی نکرد
بعد گفتن شبا بالاسرش نمک بذار صب ک بیدارشدی بریز تو اب بره انرژی منفیشو کلا میگیره و تو ابی ک شبا بیدارمیشع میخوره ایت الکرسی و چهارقل خوند شوهرم (بعد وضو و نماز) خداروشکر خوب شد کلا
چن روز تکرار کردیم این کارارو

نه به مرور خوب میشه با پایان دوسالگی بسیاری از مشکلات خواب برطرف میشه بعد ظهرا زیاد نخوابه جاش گرم یا سرد مباشه ، ممنکه پتو دوست نداشته باشه پتو سبک بذار سزش ممکنه تشنه باشه یکم آب بده گاخی

من پسرم شبا نمیخوابید همش تو خواب جیغ میزد ناله میکرد بردم دکتر ازمایش داد گفت چیزی نیست مشکل توی خوابش داره
دغدغه زندگتون روش تاثیر گذاشته
چندماهی بود جاشو جدا کرده بودم دوباره اوردمش پیش خودمون یه شربت هم بهش داد یه دوره دادم دیگه خوابش تنظیم شد خداشکر گوش شیطون کر خوب شده
فقط روزایی ک خیلی بازی میکنه شبا میگه پامو بمال درد میکنه یا ن دیگه کلا شبا خوب میخوابه

شوهرت درست میگه و اینا خرافاته.حتما مشکلی داره.ببرش متخصص.پسر منم تا ۲سالگی اینجور بود و رفلاکس پنهان داشت. ۲ سالگی یه دکتری بهش یه قرصی داد خوب شد.پسر شما هم شاید رفلاکس پنهان داره

ترسش خودت تو خونه بریز یه تابه بذار خیلی داغ بشه بعد تو پیمونه نمک واب قاطی کن تو مای تابه میخ سنجاق بنداز بعد یه روسری بنداز گردن پسرت پیمونه و از شال رد کن بریز تو مای تابه

من امروز تو گهواره دیدم یکی خودش ترس بشو ریخت میفت دوقاشق نمک و تو نصف لیوان آب حل کردم قابلمرو گزاشتم داغ داغ شد انمکو ریختم تو قابلمه ترس بچم ریخت

دختر منم تقریبا سه هفته اینجوری بود مثل تو ناچار موندم ترسشم ریختیم و.. دیگه میخواستیم ببریمش دعا نویس بعدش دیدم بابا داشته دندون اخریشو درمیاورده

سوال های مرتبط