چرا انقده من کم‌تحمل بی حوصله شدم پسرام از صبح همینجور با نق کردن از خواب بیدار شدن هی میچسبیدن بهم گریه میکردن آخه چتونه شبا که تا دیروقت بیدارین طول روزم هی نق گریه ی لحظه کنترلمو از دست. دادم چنان جیغ دادی زدم که ترسیدم اعصابم دیگه نمی‌کشه من تو زندگیم هیچوقت صدام انقد بلند نشده بود نمی‌دونم تاوان چی رو دارم پس میدم کلا ریتم زندگیمون بهم ریخته هیچی سرجاش نیس خودمم موندم چه کنم بعد کلی جیغ دادگرفتن خوابیدن لطفا برای آرامش دلم صلوات بفرستین این روزها اصلا حال روزم خوب نیس

عزیزززم سخته میدونم گاها یه داد لازمه
منم خیلی وقتا داد میزنم 😂

🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺میفهمم

انشالله ک میگذره.مریض شدن اعصابت ضعیف شده من یدونه دارم مریض شده کلا حوصلم نمیکشه تق ب توق میخوره میشینم گریه میکنم تا اعصبانیتم برع

واقعا حق داری عزیزم خودتو سرزنش نکن
دوتا بچه کوچیک اونم پسر واقعا سخته خدا توانت بده
منم واقعا خیلی صبرو تحملم کم شده
هرروز از خدا می خوام صبرم دربرابر بچه هام زیاد کنه
حتی رفتم قرص اعصاب گرفتم از داروخونه ولی جرات نکردم بخورم ترسیدم وابسته بشم بخ قرصا
دیگه الان سعی می کنم دمنوشای گیاهی ارمبخش بخورم
و چندتا جمله درمورد صبر نوشتم زدم به در یخچال

عزیزدلم روزای سختم میگذرن .. انشاالله چند ماه دیگه آرومتر میشن

منم خیلی عصبی شدم خیلی سعی میکنم خودمو کنترل کنم ولی یهو از کوره درمیرم

بچه‌های شما تولد شون کیه

وای ما هم همین طور هستیم منم گلایه کردم آخرین کامنتم رو بخون

پسر منم همینه ادمو از زندگی کردن سیر میگنه

واقعا سخته بچه داری من ک بزرگه یجور اذیتم میکنم. یسره من خونرو جمع میکنم اون کابینتا و کمدو .. خالی میکنه زمین و وسایلارو خراب میکنه از صبح ک بیدار میشم یه ثانیه نمیشینم ولی بازم انگار ب خونه بمب زدن، کوچیکه ام یجور همش بقل میخاد تا یه ثانیه میزاری زمین گریه اش میره هوا

ای خواهر حرفای دل منو زدی...واقعا کم اوردم...اصلا یادم نیست کی باشوهرم دوتایی قیلم دیدیم،یا ی بیرون رفتن با ارامش داشتیم...واقعا کلافم..بحث ناشکری نیستا ولی خستم

منم ندرتا پیش اومده که از کوره در برم،دلیلشم هزار تا درس و کتابیه که هنوز نخوندمو وقتمم کمه،یه وقتایی که برنامه ام خوب پیش میره مادر خوشحال ترو صبورتری هم هستم،الان که علت کم حوصلگیمو میدونم بیشتر خودمو کنترل میکنم،علتشو تو ذهنت پیدا کن،یکم خودتو اروم کن،کمک بگیر حتی چند ساعت،لهتر میشی

من با اینکه رهام خیلی کوچیکه پیش اومده کاری کرده و سرش داد زدم بعدش عذاب وجدان گرفتم و نشستم گریه کردم
پیش میاد عزیزم نگران نباش
ماهم صبرمون تا ی جایی میکشه و تای جایی تحمل داریم

الان سخته یکم بگذره راحت میشی

آروم باش عزیزم تو این سن بچه ها نق نقو هستن بعد طفلی ها سرما خوردن بد تر شدن خودتو کنترل کن همه چیز درست میشه میگذره خودتو نابود نکن