۶ پاسخ

من اگر کار داشته باشم می‌زارم پیش مامانم
فقط و فقط پیش مامانم خیالم راحته
مادرشوهرمم که نیست شهرستانه
اما شده ۳/۴ساعت نباشم پیشش

من ۳روز بخاطر شکستی پام میخواستم عمل کنم بیمارستان بستری بودم ازش دور بودم. دوروزش رو زنگ میزدم شوهرم اومدی ملاقات بیارش ببینمش

من دو سه بار در حد یک ساعت

اوه من سزارین کردم ۱۲ روز بعدش بستری بودم بچه کنارم نبود
بعدش دایی شوهرم فوت شد رفتم مراسم بدون بچهدتا دزفول رفتم و اومدم
بعد الانم دیگ سرکارم عصرا کلا پیشم نیست
از وابستگی زیاد خوشم نمیاد واقعا
احساس تملک ب آدم دست میده

من هر موقه کار داشته باشم در حده سه چهارساعت میزارمش پیش مامانم ،خواهرم یا مادرشوهرم چون از عادتش داده به این سه نفر میمونه و بهونمو نمیگیره

من یک روز درمیون ک میرم باشگاه میذارمش و میرم کلا ۱ ساعتو نیم میشه برم و بیام
بیشترین زمانش همین بوده دختر منم وابستمه خیلی البته الان با باباش میفرستمش پارک و مغازه چون راه میره خودش ذوق داره بهونه منو نمیگیره

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۱۵ ماهگی
سلام خانومااا شبتون بخیر
سیزده بهتون خوش گذشته ؟
ما روستا بودیم برای ۱۳ از قبل اینقدر برنامه ریزی داشتیم
ولی واقعااا دیشب شب سختی بود تداکنه دیگه هیچوقت تکرار نشه
دیشب یکی از اقوام از کرج اومده بود من حدودا ساعت ۹ اینا بود ک متوجه شدم
ارتینو تنهاش گذاشتم پیش بابام و واقعااا چه اشتباهی کردم
ارتین یکم یبوست داره از شانس من وقتی میرم شروع میکنه به زور زدن ....
کلا عادت داره موقع زور زدن من بغلش میکنم و نازش میکنم ماساژش میدم
بلخره کارشو انجام میده زنگ همسرم میزنم ک برو دنبال ارتین و بشورشو اینا ( خانواده همسرم هم مهمون داشتن اونم پیش نبود ، و داشت با بابام بازی میکرد خودش همراه هیچکدوممکن نشد ماهم راحتش گذاشتیم ک بازیشو کنه )
بلخره همسرم میره دنبالش و کاراشو انجام میده منم حدود نیم ساعت بعدش رفتم پیششون
کلا ۱ ساعت بیرون بودم
واااای از وقتی ک منو دید اینقدر گریه کرد و جیغ کشیددد
تتهاش گذاشته بودم ناراحت شده بود نمیددنم اصلا واسه ی چی بود
بلخره از ۱۰ونیم شب تا ۱ شب مداااام گریه کرد جیغ میزدا
هرکااار کردم اروم نشد
ساعت ۱و ۲۰ دیقه بودم دیگه وسایلامونو جمع کردیم و برگشتیم خونه
حدودا ساعت ۳ بود رسیدیم
دیگه خداردشکر از وقتی نشستیم تو ماشین ک برگردیم اروم شد و خواب رفت
البته قبلش هم تو تایمی ک گریه میکرد ۲ بار بردمش بیرون ولی اروم نشد
و تاصبح حدود ۱۲ خواب بودیم و کلا خونه بودیم امروز ۱۳
خداردشکر گذشت خیلی شب سختی بود واسه هممون
بچم خیلی اذیت شد