۷ پاسخ

اعزیزم تا چهل روز تنها نباشین .یه چیزی هست‌به اسم همزاد

برای همینه ک میگن بچه رو تا از چله درنیومده تنها نذارید

اینو نمیگم که یوقت خدایی نکرده باعثه ترستون بشه ولی ما قدیمیامون میگن مادر و بچه رو نباید تا ۴۰ روز تنها گذاشت میگن گور زن زاچه تا ۴۰ روز بازه و فرشته ها و غیره میان دنبالش شمام تا میتونی تنها نباش و برق روشن بزار

آره عزیزم من چن باری این طوری ترسیدم 😂😂😂
نگران نباش بسم الله بگو اینطور مواقع

عادیه اونا نمیبینن مثل دست و پاهاشون غیر ارادی چشاشون میچرخونن و حرکت میدن
یه تمرینه برای اینده
نگران نباش
بچه منم همینه
حرف میزنیم نگاه میکنه لبخند میزنه انگار میبینهو میفهمه

عادیه

نه بابا بچه ها نگاه کردن بلد نیستن

سوال های مرتبط

مامان امیرعباس مامان امیرعباس ۲ ماهگی
آخرش دکتر بیهوشی کلی دارو تو سرمم زد که دائم بیهوش میشدم و دوباره به هوش میومدم به حدی گیج بودم که تیکه تیکه زایمانمو میفهمیدم انگار میخوابیدم و فوری بیدار میشدم
از شونه به پایین بی حس بودم و انگار فلج بودم همه چیو میفهمیدم اما نمیتونستم حرکتی بکنم حتی دستام
بین این ها یهو صدای عطسه یه موجود کوچولو اومد و فوری بعدش صدای جیغش در اومد بله جوجه منم بدنیا اومد و اولین حرکتش عطسه کردن بود بعد گریه 🥲
همه چی فراموشم شد و فقط منتظر بودم بهم نشونش بدن
آوردنش کنار صورتم ، صورت و بدن بچم قرمز و دهنش باز و گریه میکرد و دستاش با هر جیغش می‌لرزید انگار میخواست از یه جای بلند بیوفته اونطوری دستاشو باز گرفته بود و گریه میکرد 🥹
با اینهمه سونو که رفته بودم و میگفتن پسره اما چون پسر داشتم امید داشتم اشتباه گفته باشن و دختر باشه میخواستم بپرسم دختره یا پسر که یه خانمه که نمیدونم چکاره بود گفت ماشا الله چه پسر توپولویی و بردش که لباس تنش کنه و قد و وزنشو بگیره
جوجه من اونطوری که سونو گفته بود نبود ولی وزنش خوب بود با وزن 3700 دنیا اومد
دکترم که با همکارش صحبت میکرد گفت خوب شد طبیعی نیاورد ببین شونه هاش پهنه ، بچه گیر میکرد و..‌.
بچمو بردن زایشگاه که به خانوادم نشونش بدن و من تو اتاق عمل بودم
دکترم کارش تموم شد و رفت ولی نمیدونم دستیارش چند دقیقه دیگه رو شکمم چکار میکرد بعدش ماساژ رحمی داد که دردی نداشت چون هنوز بی حس بودم
دستیار دکتر بیهوشی پمپ دردمو کنار سرمم وصل کرد