۶ پاسخ

عزیزم اگه گرفتی دیگه شیشه هم بگیر راحت شی مثلا اون مزه ای دوس نداره بریز تو پستونک بگو کثیف شده ایقد تکرار کن که دیگه تموم شه نصف شبام بهش تو لیوان آب بده باید دست بذاری رو دلت و تحمل بیاری گلم
ممکنه مدتی شیر نخوره اشکال نداره غذاشو کامل میخوره، پسر منم سر 2 سالگی گرفتمش به هیچ عنوان شیر دیگه ای نخورد اما بعد مدتی خورد

شیر پاستوریزه رو با شیشه بهش نده با لیوان بهش بده بخوره من هم پسرم رو دو هفته پیش گرفتم کلا دیگه بهش شیشه ندادم وقتی هم شیشه میخواست میگفتم مونده خونه مامانی بایر بریم بیاریم دو سه روزه از سرش افتاد

عزیزم من سعی کردم به مرور کم کنم
یعنی طی روز هرچی که دوست داره درست میکنم
۱۰ برابر قبل
حتی اگه نخوره باز بعدی
یعنی تو دو ساعت سیب زمینی سرخ میکنم، پلو، ناگت، نودل و ....
آنقدر که شاید یکی شو دهن بزاره حتی شده یکم
این طوری کمتر سراغ شیشه رو‌میگیره
موقعی که دیگه گریه و‌لج میگیره
شیر پاستوریزه میریزم تو شیشه که خودش دوست نداشته باشه
الان دیگه تقریبا روزا نمیخوره
شبا هم بعضی شبه نصف شب گرسنه بشه یکی میدم
سعی دارم تا ماه بعد کاملا بگیرمش

شیرخشکی؟

بهش بده شبا

سلام عزیرپ ببخشید یه سوال دارم بچه شماهم افت پلاکت داره؟

سوال های مرتبط

مامان گرشا🧸🤎 مامان گرشا🧸🤎 ۲ سالگی
تجربه‌ی از شیر گرفتن پسرم 💛🤱

سلام به همه‌ی مامان‌های قشنگ و صبور 🌸

می‌خوام براتون از تجربه‌ی از شیر گرفتن پسرم بگم، چون می‌دونم خیلی‌هاتون یا الان توی این مرحله‌اید یا قراره بهش برسید.
راستش برای من آسون نبود... مخصوصاً چون پسرم فقط با شیر خوردن می‌خوابید! یعنی شیر خوردن براش یه جور روتین خواب شده بود، نه فقط غذا.

چی کار کردم؟تصمیم گرفتم اول از همه، خوابیدن با شیر رو ازش جدا کنم. چون می‌دونستم تا وقتی با شیر می‌خوابه، دل کندن خیلی سخت‌تر می‌شه.
قدم به قدم :اول اومدم شیر دادن رو نیم‌ساعت قبل از خواب گذاشتم.

بعد یه روتین خواب براش ساختم: پوشک عوض کردن،چراغ کم،کتاب خوندن ،بغل

وقتی شیر می‌خورد، بعدش توی جاش بغلش می‌کردم ماساژش میدادم تا همون‌جوری بدون شیر بخوابه

این پروسه حدود ۳ هفته طول کشید تا عادت کنه. ولی بالاخره عادت کرد و دیگه بدون شیر هم خوابش می‌برد 😍

من همین برنامه رو برای خواب روز هم انجام دادم
شبا چون خسته میشد و بیشتر خوابش میومد راحت تر کنار میومد
ولی برای خواب روز خیلی زمان برد تا عادت کنه
بقیشو تو کپشن میگم 👇
مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن آریا: شیر روز رو اول تابستون کم کم قطع کردم یعنی آریا عادت داشت هر ساعت یه بار بیاد سراغم و منم میدونستم اذیت میشیم سر از شیر گرفتنش دیگه کم کم شیر های غیر ضروری حذف شد و هر وقت درخواست شیر داشت جایگزین می کردم گشنه بود غذا تشنه بود آب بی حوصله بود و توجه میخواست بازی و خلاصه یه کاری میکردم حواسش پرت بشه و اینطوری شد که وعده های روزانه اش شده بود ظهر قبل خواب و گاهی بعد بیدار شدن از خواب وعده شبانه هم قبل خواب و حین خواب سه تا پنج بار بسته به موقعیتمون قصدم این بود شهریور از شیر بگیرمش که اصلا وقت نکردم و مهر شد و گفتم اگر ادامه دار شه میخوریم به فصل سرماخوردگی و این بچه بیشتر بیقرار میشه ولی گویا دقیق زمانی تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش که روز قبل تولدش بود اولش قصدم قطع کامل شیر روز بود پس ظهر بعد اینکه کامل غذا خورد صبح هم زود بیدار شده بود قطعا خوابش میومد تصمیم گرفتم سرگرمش کنم اما تنها چیزی که تمنا می کرد شیر بود و تمام چیزهایی که دوست داشت رو اصلا نمی دید اینجا بود که فهمیدم این تو بمیریا از اون تو بمیریا نیست و راه سختی در پیشمه چیزی که اذیتم میکرد گریه هاش بود یه ساعت بود گریه می کرد و کم کم داشتم شل می کردم که با هوش درمیون گذاشتم و یه جمله اش خیلی به دلم نشست این گریه ها گریه آسیب دیدن نیستن تو به آریا آسیب نمی زنی اینها گریه های سازگار شدن هستند