۱۲ پاسخ

ببخشید از پس کارای خودش برمیاد ک مهدگذاشتی؟؟؟اخه دخترمن زود گریه می‌کنه بعد منو میخاد ینی تنهافعلاجایی نزاشتم بخاد مهد بره مثلا بوخوره زمین یا یکی هولش بده این گریه کنه و …..من خیلی نگران این چیزام نمیتونم بزارمش نمیدونم چیکار کنم🙃

بچتون حرف میزنه یا ن هنوز

عزیزم میزاری مهد قبول میکنن؟من برا اینکه ب حرف بیاد تصمیم دارم ببرم مهد ولی منطقه خودمون زنگ زدم میگن سه سال ب بعد شمامیبری قشنگ حرف میزنع پسرت؟؟؟

مامان رایان منم از ۲۳ ماهگی گفتار رو شروع کردم بهتر شده عملا خودم عوض شدم کاردرمانی هم مشاوره داد گفت خودت حتما پیش روانپزشک برو 😫 که دیانا اون روز وسط حرفای ما خوابش برد باید ارزیابی هم بشه گفت موقع خوبی اقدام کردی نگران نباش. حالا دیروز تو مطب دکتر اطفال ی بچه ۲سال و ۹ماه یا ۲سال و ۱۰ ماهه بود خوب حرف میزد و من داشتم از حسادت میترکیدم😫

خدا رو شکر تنتون سلامت باش انشالله همیشه دلت شاد باش

سلام عزیزم هزینه مهد چقدر شد

منم واقعا حس افسردگی دارم بس سربچم حرص میخورم

عزیزمممم
امیدوارم رایان جان وخودت روزبه روز بهتر بشید
امگاسه هم گفتاردرمانش گف بده؟

چه خوب
منم به فکرم بفرستمش مهد

از پوشک گرفتی؟ الان خوبه اگر از درس زده نشه من ب خاست علاقه خودم 3 سالگی رفتم مهد ولی دبیرستانی َشدم از درس زده شدم

چن ساعت میزاریش مهد؟؟
بنظرم بهترین کار و انجام دادی واقعا ما مامانا خیلی گناه داریم باید برای یک ساعت هم شده تنها باشیم.از تنهاییت لذت ببر

چ خوب عزیزم.تا الان چجوری کنارش بودی ؟؟؟؟ منظورم مهد هست.

سوال های مرتبط

مامان آرسام مامان آرسام ۲ سالگی
دلم خیلی گرفته الان دارم گریه میکنم
ناشکری نمیکنم بخدا اما دیگه جسمی و روحی خیلی آشفته ام همیشه به خدا میگم قراره مریضی چیزی بشه بچم من بشم همیشه تو دکتریم نمیدونم چرا..... باز چند روز چشمش نمیدونم چیشده همش چشمک چشمک میکنه الان میخواست بخابه انقد چشمک کرد چشماشو هعی فشار داد اخر گریه کردم میگه مامان گریه نکن دلم برای بچم میسوزه 😔 بخدا خیلی هم حواسمون بهش هست اما نمیدونم چرا هعی یه جاش خوب میشه جای دیگه عقیقه هم کردیم از کوچیکی بچم تو دکتره همش الان یه مدت از خواب بیدار میشد دست و پاش میلرزید نت انواع و اقسام ویزا نوشته بودن بردم دکترش خدارو شکر چی نبود بدون دارو هم برطرف شد یه مدت چند تار موی سفید در اورد غصه میخوردم نکنه زیاد بشه دو ماه و نیم تمام درگیر سرفه و آبریزش بینی بودیم سینه اش افتضاح خوب نمیشد یه هفته بود داشتم نفس راحت میکشیدم باز از همه بدتر چشمک زدن چشمش شروع شد هعی محکم چشماشو دوتاشو باهم حالت چشمک میکنه همیشه نه موقع از خواب بیدار میشه و میخاد بحوابه در طی روز که بیداره هم انجام میده اما کمتر داغون ترینم دلم میخاد برم یه جا خدا صدامو بشنوه فقط گریه کنم شوهرمم اصلا پشتم نیست میگه همش منفی فکر میکنی نبر دکتر عیچی نیست از سرش میچفته اخه مگه میشه بیخیال باشم خدای نکرده چیزی باشه چی بااخره با دعوا راضی شده اابته چشم پزشک بردم گفتک آسیگما هست چشمش دو تا فطره داده هیچ کار نکرده میخام ببرم متخصص ای خدا بگه چیزی نیست انشالله 😔😔😔