۹ پاسخ

ببین اگه میخوای ازین روزا استفاده کنی یه دفتر برا نی نی بزار هرروز براش نامه بنویس
بعدا ک دنیا میاد خوندنش خیلی کیف میده
بعدا ک شکمت بزرگ شد خیلی عکسو فیلم بگیر
لباسای بارداری خوشگل بخررر

عزیزم درک میگنم واقعا حس عجیبیه
میفهمم چی میگی چون خودنن همین بودم سر بچه اولم
همه ی اینا ک گفتی رو بزار کنار وقتی میری برای زایمان اونجا تازه قدرت زن رو درک میکنی
حالا من ک طبیعی بودم وقتی دیدم چطوری بچه از بدن من متولد میشه و میاد بیرون نمیدونی چه حسی بودددد
همون موقع گذاشتن روی سینم
من گفتم خدایا ینی بچه به این بزرگی توی بدن من داشته زندگی میکرده
سفت بغلش کردم سرشو بوس کردم
ماماهمراهم گف میخوای همین الان شیرش بدی
گفتم اخه مگه میشه من شیر ندارم ک
گف داریییییی
سر بچه رو گذاشت روی سینم و شیر خورد باورم نمیشد
از روز زایمانم ببعد فقط حس قدرت دارم

حالا وایسا تکون که بخوره انگار دنیارو بهت میدن خیلی حس شیرینیه

ما هم بعد ۶ سال وقتی دوتامون کاملا راضی بودیم اقدام کردیم فکرشو بکن همسایه های مامانم بهش میگفتن پس کی میخاد بچه بیاره من نمیدونم چرا بعضی آدما ب خودشون همچنین اجازه ای میدن
بچه آوردن آسونه اینکه بخای انسانی مفید با روان سالم وارد جامعه کنی مهمه
من ب این زیاد فکر میکنم ک مامان خوبی میشم براش ؟ 🥲🥹

منم ۵ سال به حرف هیشکی بچه نیاوردم که خودم آمادگی داشته باشم بعد الانم خیلی دوسش داریم هم من هم همسرم ولی نمیدونم چرا احساساتمو نمیتونم به زبون بیارم و خوب باهاش حرف بزنم انگاری وقتی بهش فکر میکنم لال میشم و فقط از درون هیجانی میشم🥲

منم خیلی احساسی شدم همش از شوق و شکرگزاری گریه میکنم ، خیلی حس خوبیه در عین حال ک سخته و پر از رنج و درد . ادم حاضره درد بکشه اما بچش کوچیکترین آسیبی نبینه ، بچه ای ک هنوز ندیدیمش اما بیشتر از هرچیزی تو دنیا دوستش داریم و وابستش شدیم 🥹 خدا الهی به همه چشم انتظارا بچه سالم بده به همه اقدامی ها به همه باردارا 😘

منم واقعا به خواست خودم بچه دار شدم و برام لذت بخش و عجیب که چیزی در وجود من درحال شکل گیری
در کنار احساس دوست داشتن نگرانی زیادی هم دارم

اخییی چه حسه عجیبو قشنگیههه😍😍😪. واسع منم دعاکن تجربش کنمم

خدابرات نگهش داره
اقدامی هارود عاکن

سوال های مرتبط

مامان فندق کوچلوم😍🐣 مامان فندق کوچلوم😍🐣 هفته سی‌وسوم بارداری
خدایا تو رو به وقت اذان هر مادری منتظر بچست تو دلشون رو شاد کن چون هیچ دکتر و دارویی بالا تر از تو نیست فقط تو باید بخوایی
الان از شوق بارداری یه خانمی دارم گریه میکنم
چون خوب درکش میکنم انتظار کشیدن چقدر سخته ،وقتی از مطب میومدم بیرون با همسرم تا خونه گریه میکردیم ،حرفه مردم اللخصوص نزدیکان داشت روانیمون میکرد،درو دیوار خونه منو می‌خوردن ،تنها بودم دلم می‌گرفت خونه مادرشوهرم نزدیکمون بود هر وقت میخواستم یه ساعت برم دلم باز شه باید نیم ساعت زنگ میزدم تا آخرش با هزار بدبختی بگم می‌خوام بیام اونجا اونم هزار بهونه در می‌آورد و نمیشد بری ،اخریا دیگه ن شوهرم تحمل منو داشت ن من تحمل اونو از هم خسته بودیم ،وقتی عکس رنگی گرفتم اون همه درد پیچید تو تنم گفتم خدا بسه دیگه بسه امیدم فقط به توئه خسته شدم
دو روز قبل مثبت شدن تستم از شدت تنهایی جوری تو خونه گریه میکردم که خودم دلم به حال خودم سوخت وقتی از روی ناامید تست زدم و مثبت شد گریه میکردم یهو وسطش می‌خندیدم حالم دست خودم نبود
و حس شیرین وجودش تو دلم همه ناراحتی هامو برد خدایا تو رو به اشکای الآنم که دست خودم نیست و روزی هزار بار میگم شکرت تو یه نگاهی به چشم انتظارا بنداز امین