۲۲ پاسخ

عزیزم مادر نمونه خیلی خیلی بهت تبریک میگم انشاله همیشه شاد باشی وسلامتی وموفقیت روزافزون بچه هاتو هرروز ببینی

خداروشکر🥺😍😍😍بهترین حس دنیاست
ایشالا عاقبت بخیری و عروسیشون رو ببینی❤️🫶

عزیزم میشه بیای خصوصی

مبارک باشه عزیزم انشاالله موفق باشن
مادرزحمت کش❤️

چقدر برات خوشحال شدم عزیزدلم
آفرین بهت که خسته شدی ولی جا نزدی
واقعا تحسین میکنم مادرهایی مثل تو رو

الهی به حق پنج تن تمام بچه ها سالم و سلامت باشن و همچنین دخترای قشنگت همیشه خبرای خوبی بشنوی

خداروشکرگلم خوشحالم براخوشحالیتون

خداروشکر خیلی خوشحال شدم

خدا روشکرخوشحال شدم

خداروشکر.خوشی هات روز افزون

سلام گلم من همیشه تایپکای شمارومیخونم خوشحالم ک موفق شدین شمایه مادر نمونه اید🥰🥰

خداروشکر عزیزم خیلی خوشحال شدم برات🥰

اوکی میشه عزیزم امسال تا مهر ماه کلی مهارت یاد میگیرن همشون نه تنها بچه های شما، همه ی ما یه روزایی ناامیدیم میگذره بچه هات هیچچچ مشکلی ام ندارن شکر خدا

خداروشکرعزیزم

عزیزم میشه بپرسم برای چی تمرین میکنید

عزیزم دختر منم ی کم تاخیر داره.میشه بکی الان چ پیشرفتایی داشتن ک دکترش راضی بود.البته دخترم گفتار درمانی ام میره

خدا رو شکر عزیزم
الهی همیشه شاهد موفقیت هاشون باشی گلم

عزیزم آفرین مادرخوبی هستی گلم. 😊

ای جونم عزیزم
خداروشکر
خدا حفظت کنه مامان مهربون😘😘😘

منم از خوشحالی تو خوشحال شدم
خوشحالیت پایدار باشه جیگرم

خداراشکر عزیزم
خیلی خوشحال شدم و پیامتو با خوشحالی خوندم

همیشه خوشحالترین باشی مادر مهربان خدای بهت قوت بده 😍🙏

خدایا شکر انشاالله همیشه خوشحال باشی
اسم دکترش چی میشه بمنم معرفی کنی

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
امروز که ماهلین رو بردم پیش دکترش ازش خیلی راضی بود می گفت همکاریش باهام عالیه این بچه رو اگه مرتب بیاریش و خودت هم وقت بزاری براش عالی میشه 😍😍گفتم پس چرا با من زیاد همکاری نداره میگه از لجبازیشه یه سری کتاب جدید هم خریدم براش دکترش دید گفت عالیه اینا سعی کن هر روز باهاش کار کنی روزی یک ساعتم که شده البته گفت هفته ای دوبار اگه بتونی بیاریش بهتره گفتم هزینه اش زیاده نمی تونیم گفت پس اشکال نداره تا می تونی خودت باهاش کار کن یه سری تمرین و الگو هم کشیده بود براش و باهاش کار کرده بود گفت ببر تو دفتر بکش براش باهاش تمرین کن تا راه بیافته
پارسال که ۹ ماه واسه گفتارش وقت گذاشتم امسالم می خوام فقط رو ضریب هوشیش کار کنم یه سری بازی فکری هم براش گرفتم ولی گفت الان نمی تونه براش سخته برو عوض کن دوبار بردم عوض کردم ولی فایده نداشت گفت در حده بچه ی تو نیست فعلا از بازی فکری بیا بیرون هر چند خیلی خوبه براش ولی بزار ضریب هوشیش یه کم بیاد بالا بعد برو سر بازی فکری خلاصه جونم براتون بگه خوب شدن ماهلین همش بستگی به خودم داره دعا کنید از لحبازیش کم کنه و باهام راه بیاد و منموهمه ی سعی و تلاشمو براش می کنم دعا کنید نتیجه بخش باشه یعنی میشه یعنی می تونم ؟؟شما هم جای من بودید اینکارو می کردید؟؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مادرا طبق گفته های قبلیم که تا الان باهاتون داشتم ماهلین از ضریب هوشی خیلی پایین برخورداره دکتر می برمش واسه درمان هفته ای یه بار بعد دکترشم کتاب و تمرین میده که تو خونه باهاش کار کنم ولی فوق العاده دختر لی حس و حال و بی حوصله و فوق العاده بیش از حد و حساب بی علاقس 😓😓
دیروز فیلمشم به خواهرم نشون دادم گفت هم خیلی بی علاقس و هم بی حوصله در کل با بچه ها هم خوب گرم نمیگیره و گوشه نشینی و گوشی دست گرفتنم رو بیشتر دوست داره از طرفی دکترشم میگه فقط فقط تنها راه بالا بردن ضریب هوشیش این تمرینات و کتاب هایی که براش تجویز می کنمه باید حتما حتما روزی یکی دوساعت باهاش کار بشه این بچه رو به حال خودش رها کنی فردا تو سنجش رد میشه و اگه درمان نشه ممکنه بره مدرسه ی استثنایی من به عنوان یه مادر هیچ دلم نمی خواد بچم به این مرحله برسه از طرفی این بچه همکاری نمی کنه و فوق العاده تنبل و بی حاله و بی حوصله و له شدت بی علاقس هیچ علاقه ای نداره به خصوص به رنگ آمیزی تنها کسی هم که می تونه کمکش کنه منه مادره دکتدشم‌میگه به هیچ عنوان پا پس نکش چون اون موقع آینده ی خوبی نخواهد داشت لطفا نگید بیخیالش شو که امکان پذیر نیست قاعدتا شما هم جای من بودید همین کارو می کردید لطفا فقط فقط اگه راه حلی دارید پیش پای من بگذارید ممنون میشم یک دنیا سپاس😘😘
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام‌واقعا دیگه‌ بریدم از دست بچه هام به خصوص دلوین با هیچ بچه ای طر سازش نداره همش گریه و زاری نق نق یعنی روانیم‌ کرون هر جفتشونم همینن ان دلوین بدتر دیروز به حد جنون منو رسوندن افتادا بودن به جون هم گریه و زاری و جیغ و داد مغزم داشت سوت می کشید هر چقدر گفتم نکنید با هم اینجوری گوش ندادن در آخر جفتشون رو حسابی زدم جیگرم خنک شد از دستشون دیگه دارم روانی میشم ماهلین که هر بچه ای میاد سمتش عین بچه های ۲ ساله فقط گریه و زاری می کنه اون یکی هم‌که با هربچه ای بازی کنه بهشون زور میگه بچه ی دختر خالم اومده خونمون پسرم هست اینقدر که اون آقا و آرومه این دوتا نهلوس و خودخواه بعد مامانم میگه تو بلد نیستی چه جوری رفتار کنی با بچه آحه بچه داریم تا بچه یه بچه حرف پدر و مادرشو گوش میده یکی هم مثل دختر پن یه چیزز بخواد زمین و زمان رو به هم گره می زنه یه بچه با حرف قانع میشه یه بچه مثل دخترای من با کتکم حرف حالیشون نمیشه یعنی روح و روانمو داغون کردن دیگرانم که فقط میگن صبور باش هر وقت بچه هایی مثل من داشتن کا حتی موقع غذاخوردن هم گریه و زاری کردن و خودشون صبور بودن بعد بیان این حرف بزنن بچه های من حتی موقع غذا خوردن هم‌گریه و زاری می کنند مثلا گریه پی کنند متست می خوان گریه می کنند آب می خوان میگم چرا خوب بدون گریه نمی تونید چیزی درخواست کنید به خدد دیگه بریدم از دستشون دیگا متنفر شدم از هرچی بچه اس 😬😬
مامان نازدونه مامان نازدونه ۴ سالگی
سلام مامانم میاد صبح دخترمو نگه می داره تا ظهر من میرم سر کار میخواستم بزارم مهد امسال چون اصلا اخلاقم با مامانم نمی سازه همش بحث داریم نزاشت گف بچه فلان میشه مریض میشه دیوونه شدی بزاری مهد و...دخترمم خیلی دوست داشت بره چون مامانم بلد نیس بازی کنه از صبرتا ظهر بچه حوصلش سر می‌ره تا من میرسم بی حوصله و گرسنه هست شروع به بهانه آوردن و گریه می کنه مامانم هم دایم میگه از صبح گریه نکرده همش تورو می بینه بچه را باعث گریش می شی شوهرم بعد من میاد خونه رو مبل دراز کش به اون تیکه میندازه پاشه کار کنه نمی دونه که بیشتر باعث میشه شوهرم لج کنه و اصلا کمک نکنه چون مادرم بهش میگه همش سرت گو شیه و فلان بعد غذا هم اکثرا خودم میام می پزم اما مامانم تا عصر خونه ماهست پدرم چند ساله فوت کرده بعد مامانم تو خونه کل حرفا و حرکتهای منو می پاد یه دفعه هم نشده ها ازم تعریف کنه همش غر زدن و طعنه زدن و سرزنش کردن که تو غذات بد شد با بچه حرف زدی بعد میگه به شوهرم پاسو با بچه بازی کن خلاصه اعصابم خرد میشه امروز دخترم گریه می کرد که مامان نخواب منم خیلی خسته بودم گفتم بزار نیم ساعت بخوابم گوشی دادم نگرف هرچی گفتم قبول نکرد همش ظهرا میگه نخواب بقیه روزا حرفش گوش میدم امروز اما حرصم گرفت گفتم برو بازی کن عصر باهات بازی می کنم همش زر زر گریه کرد محل ندادم مامانم از اتاق اومد سر کن غر زد که پاشو بچه هرچی گف بکن چرا اذیت می کنی منم عصبی شدم گفتم مامان خواهشاً تو ظهر ا برو خونت منم بفهمم چی کار کنم با بچم شوهرم گف درست حرف بزن اسیر شدم به خدا خسته شدم دیگه الان هم عذاب وجدان گرفتم که مامانم ناراحت شد تو کل زندگیم همش منو سرزنش کرده یه بار نگف فلان کار کردی خوب شد