۱۸ پاسخ

اینم از قشنگترین و نازترین خاله دنیا❤️

تصویر

پس خوشگیتون ذاتیه گلم😍

من چجور ساعت ژیوان و نخورم آخه من چجور خودمو نگهدارم آخه خووووداااا😫😫😫😫😫😍😍😍😍😍

انشالله همیشه ب خوشی سرگرم باشین😍🙏🏻 زیبا جان ❤️

سلام خوشگلترین پریسا😍😍😘😘کجا بودی دلم برات تنگ شده بود خوبی عزیزم؟ ژیوانم خوبه؟
عزیزم همیشه به خوشی و شادی و گردش باشید ماشاءالله عکساتون عالیه خیلی خوشگلین هم خودت هم خواهر کوچولوت هم ژیوانم 😚😚
تولد خواهر کوچولوت و زایمان اون‌یکی خواهرت مبارک عزیزم همیشه شاهد این خوشی ها باشی تو زندگیت❤️❤️

دلبرااااا🥰😍🤩من از وقتی باهاتون اشنا شدم عااااشق کُردا شدم از بس که خوشگلین😍😍😍😍

سلام عزیزم 🥰 خوبی
انشاالله به سلامتی 🥰🥰🥰🥰

چقد لباست شیکه

لباسهای محلی خیلی قشنگن من ک عاشق لباس پوشیدن تون شدم بعداینا آماده س لباسات یا خودت دوختی

زور جوانن خدا لیکتان نکا
ولا منیش زورم بیر کردبوی

ای جونم ایشالله همیشه خوش باشید ایشالله همیشه سرتون به این کارا گرم باشه

ای رولع خواهر منم کوشولوع من خواهرت خدا حفظشون کنع😍🥹❤

ایشالله همیشه دلخوشی و جشن باشه براتون عزیزم😍جونم به این خاله فسقلی 🤗🥰

ماشالله پریسا جون چقدر لاغر شدی🤗

وای چقدر عروسیاتونو دوست دارم😍منم دعوت کنین🥲

چه رنگی زدی برموهات خیلی قشنگع

خوشکل خانم همیشه به شادی وخوشی باشه

سلام مامان ژیوان خودتم نازی خواهرتم نازه ماشاالله❤️❤️❤️انشاالله به شادی باشه همیشه🤲😍

سوال های مرتبط

مامان ساحل🍭 مامان ساحل🍭 ۱۳ ماهگی
یادم امد که وقتی اخرای زایمانم بود و ۴۰ هفته بودم.منتظر درد زایمان،خاله شوهرم اونجایی که میخواستم زایمان کنم خدماتی بود،من ماما همراه داشتم،این هی میومد به مادرشوهرم میگفت ماما همراهش خوب نیست،دکتر شیف خوب نیست،هی ایراد میگرفت و مادرشوهرمم بهم میگفت من استرس میگرفتم.چه روزایی که زهرمارم کردن.
بعدش یه روز ماما همراهم گفت بیا بیمارستان بستریت کنیم و ۴۰ هفته شدی،دکتر هم میشناسم خوبه و دوستمه.مادرشوهرم به خاله همسرم گفت،اونم زنگم‌زد که نریاااا صبر کن دردت بگیره،این ماما همراهت خوب نیست تازه کاره،دکتر انکال خوب نیست،کای حرف که نری بستری شیا.منم استرس گرفتم و کل وجودم میلرزید،فقط یه جا پیدا کردم نشستم،شوهرم امد خونه بهش گفتم.اونم عصبی شد و رفت پایین مادرشوهرم تو حیاط بود🥴ساعت ۲ ظهر داد و بیداد که به شما چه!به خواهرت چه ربطی داره،سر زنم و بچم بلایی بیاد روزگارتونو سیاه میکنم،استرس گرفت و اصلا نمیتونه بشینه،انقدر نفهم نباشین.مادرشوهرم هی میگفت نه خاله چیزی نگفت که.بعدش بهم پیام داد که خاله چیزی نگفت دشمنت نیست که،اون میشناسه میدونه،منم همه پیاما رو به شوهرم نشون دادم.فرداش حرکات بچم‌کم شد،رفتم ان اس تی گفتن برو سونو بیوفیزیکال،بعد از ظهر رفتم سونو.گفت برو بیمارستان حتما دکتر ببینه