۱۳ پاسخ

منم خیلی دلم تنگ میشه براش
ولی فکر کنم انقدر داغون باشم دیگه ب چیزی فکر نکنم

حالا اون ی شب اون میخواد راحت باشه تو نمیزاری 😑🤣🤣🤣🤣

من از الان براش توضیح دادم که مامان میره یه شب بیمارستان آبجی و میاره و ذوق میکنه

من همینجوری خونه مامان بزرگش میمونه پیش داییش بزور خونه میاد

اون روز که خواستیم بریم برای زايمان انشلا بچه اول هامون رو بدیم دست باباشون اون هام سرکار نرن

سختترین قسمت زایمان دوم وقتیه که اولی رو میخوای بزاری و بری بیمارستان
پسر من که تازه دوسالشه

من از الان براش توضیح دادم دیکه خودش میدونهی شب نیستم

آخه کوچیکه تازه 3ساله شده چجوری ولش کنم

منم با اینکه دخترم ۱۱ سالشه تا حالا یه شب ازش جدا نبودم خیلی برام سخت بود واسه اون سخت تر 🥲

دختر من تا دمه در اتاق عمل پشت سرم گریه کرد 😥خودم کم بغض داشتم اینم از ی طرف

خیلی سخته من دخترمو که تنها گذاشتم چقد گریه کردم که دیگه جون برام نموند

دقیقا منم از این میترسم که چطوری بچمو ول کنم برم بیمارستان همش فکرم پیششه آخه هموز کوچیکه

منم تو همین فکرم🥹😭

سوال های مرتبط

مامان ارغوان و آوین مامان ارغوان و آوین ۱ ماهگی