۵ پاسخ

پسرمو عروسی خواهرم بردم سه ماهش شد همون شب
از تالار که اومدیم بیرون موقع عروس کشون طغیان کرد
جیغ میزد فقط

۴۵ روزگی پسرم عروسی خواهرم بود. نمیتونستم نَرَم و نمیتونستم پیش کسی بزارم. انگار نه انگار عروسی خواهرم بود. خودمو برای اینکه تو سالن نمونم و برم تو محوطه یا اتاق عقد ک کسی نیست آماده کرده بودم. اما خدا رو شکر پسرم ساکت بود. سعی کردم از باندها دور نگهش دارم ک خیلی سرو صدا نباشه. مراسمای اصلی رو بودم.‌بچه رو داده بودم ب یکی از فامیلامون. بقیه ی مراسمو بچه رو بغل کردم بردم تو یکی از اتاقای تالار. درو بستم. صدا کم می اومد. آخر شبم ک مراسم قاطی شد، جلوی در‌خونه ی عروس و داماد، بازم بچه رو نبردم و رفتم خونه. با اینکه عروسی خواهرم بود🥲

چشم شور هم تاثیر داره

موافقم بچه میترسه یهو بااون همه سروصدا براش غریبس،حس امنیتشو از دست میده بخاطر همین آروم نمیگیره تامیتونی بغلش بگیر

هر بچه ای فرق میکنه
دختر من ۳ ماهش بود بردمش عروسی خیلی خوب بود براش جالب بود نور افشانی و این چیزا
بعدم راحت خوابید

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام خانوما امشب مردم زنده شدم هنوز تو شوک هستم از استرس فقط میخندیم به پسرم شربت گریپ واتر دادم تو زمین بود بعدش بهش خاستم شیر بدم نخورد جیغ گریه میکرد هر چی کردم تو سینم جیغ داد میزد بعدش یکم گذاشتم تو شانه ام حدود سه دقیقه خوابش برد بعد حس کردم گرمش هست اومدم تا من اندازه کنم تبشو شوهرم هم داشت شیر خشک درس میکرد من موقع که تب شو گرفتم یهو سرش یه جوری شد ترسید تکون خورد تبش هم ۳۶/۴بود بعد شوهرم همون لحظه شیر خشک دادیم هر چکار کردیم دهنشو نتونستیم باز کنیم دیدم دیگ واقعاً دهنش باز نمیشه پسرمو برگردوندم به پشتش ضربه زدم سه تا اصلا تکون نخورد انگار بیهوش بود دیدم کلن نفسش نمیاد دیگ رو به کبودی میشد بدنش همون جوری هیچی نپوشیدم رفتم طبقه بالا. خونه مادرشوهر م اونجا مثل من یه چند تا پشتش زدن بچه یه نفسی کشید گریه کرد یه ۹۰تا هم شیر خشک خورد باز خوابید خیلی نگرانم نمیتونم بخوابم از چی می‌تونه باشه تشنج نیست ؟ گزینه هم بود ولی نه تا اون حد که از حال بره گریه هم یکم زیاد کرد بخدا الان یه جوری هستم دلم انگار هنوز جاش نیومده پسرم با هربار نفس کشیدنی خوشحال میشم هی نگا میکنم ببینم نفس می‌کشه 😭😭😭😭😭😭