۲۲ پاسخ

ماخودمون خواستیم ک بچه ها بیان تو زندگیمون ....خودشون ک نمیخواستن بیان ......این زندگی خودش اعصاب خوردی داره ....دیگه رو بچه ها خالی نکنیم بهتره

بازی میکنیم سرگرم میشیم حتی آب بازی توی خونه. امروز صبح بهش تفنگ آب‌پاش دادم برای اولین بار اینقدر کیف کرد همه جا رو خیس کرد بدون اینکه بهش غر بزنم حتی روتختی ما رو. من حس میکنم شما تحملتون خیلی پائینه. برای بچه باید صبور باشید. دخترم وقتی دید داداشش داره همه جا رو خیس میکنه گفت مامان تخت شماااا. گفتم خب بکنه خودت هم این کارا رو کردی

توپ بازی کنید نقاشی بکشید قایم موشک بازی کنید برین حیاط مشغول بشید آهنگ بزارید برقصید بچه ها بزرگ میشن این روزها میگذره یه کم تحملتون وببرید بالا

بزار بره کاشکی ما هم حیاط داشتیم ولش میکردم میرفت برا خودش
آیرام همینطوره همش نق میزنه برا بیرؤن

مهرسامم همینه بخدا ب زور تحملش میکنم ساعت خوابش ظهرا که میشه از دستش راحتم

سلام
عزیزم تو خیلی فک کنم کم صبری وگرنه همه بچه ها همینن دیگه

حوصلشون سرمیره

ماشالا به مامانا همشون خسته وبی اعصابن 🤭

اگه یکی داری که خوبه هنوز
من دوتا دارم هردوتا هم پسر
پسر بزرگم ۵سالشه دق داده منو نه حرف گوش میده نه هیچی همش هم گریه تامیگی نه‌گریه میکنه بعدم فحش میده
پسر کوچیکمم هنوز پای درست و حسابی نداره تاتی تاتی راه میره زده تلویزیون و نفله کرده
منم همش جنگ و دعوا عصبی شدم

دختر منم همین طوریه از دستش خسته شدم ب خدا عصبی شدم

دختر منم همین موندم چجوری سرگرمش کنم دیگه رد دادم مجبورم کارتن بزارم ببین اونم نهایت پنج دقیقه همش میخواد بغل باش بعد میگن تلویزیون نزارید ببینن اونم نبین ک سرویسم

به سختی بیشتر فیلیمو براش برنامه کودک میزارم میبینه

هیچی روانی شدم😐🤦🏻‍♀️

دقیقا دختر منم اینجوریه،دائم میگ برم بیرون،بیرون هم ک امن نیس بزاری بگرده برا خودش،دوبار بردمش پارک هر دوبارش سرماخورده.
میگم خونه بمونه بهتره

با سختی روانی شدم رفت

میبرمش بیرون یا توی خونه ام باهاش توپ بازی می‌کنم آهنگ میزارم میرقصیم
با اسباب بازیاش بازی می‌کنیم
بچه رئیس براش میزارم میبینه

من که روانی شدم مغزم دیگه نمیکشه کاش مهد قبول میکرد
مببردم چند ساعت مهد

عزیز اقتضای سنشونه همش میخوان بیرون باشن
نویان صبح ۹بیدارمیشه تا ده نهایت نگهش دارم
بایدبره بیرون عصراهم ازخواب ببدارشد بابد بره بیرون تاب تاب یا تاتی
یعنی راه بره بازم میبرمش تا ده میام خونه
خوب میشن تحمل کن ابجی

ببین من سرم داره منفجر میشه از درد از دست باربد
از یه ربع ۷ بیدار شده چون کم خوابیده بود شب ۱۲ خوابیده بود تا خود ظهر گریه و بهانه
ظهرم ۱۲ خوابید تا ۱ تو این یکساعت گفتم یم کارامو بکنم نهار درست کردم براش و ... رفتم بخوابم بیدار شد تا ۲ فیکس یک بند گریه کرد ببین بدون وقفه ها
از این مدلایی که به هیچ سراطی مستقیم نیستن فقط چشماشونو میبندن داد میزنن
بازم چون کم خوابیده بود باربد شبا حداقل ۹ ساعت و روزا دو سه سعت میخوابه
هیچی دیگه پوستم کنده شد تا اروم شد
امروز خیلی اذیتم کرد
مدام اویزونم بود
منم یه چند باری مجبور شدم دعواش کنم
چون خودشم نمیدونست چی میخواد
ولی همیشه هم اینجورینیست معمولا درهفته دوسه روز اینمدلیه

یه وقتایی آهنگ میذارم میرقصه یا کمی کارتون میبینه یا با داداشش بازی میکنه یا میبرمش توحیاط یا اسباب بازیاشو میریزه یا بغلمه🙂

من که روانی شدم
دختر من عادت کرده همش بره خونه ی مادربزرگاش، وقتی خونه میمونیم صبح تا شب گریه میکنه نق میزنه منو اذیت میکنه
هرروز یه دعوایی داریم
اینم نمونه ش
افتاده روم فقط نق میزنه

تصویر

هیچی از ساعت ۳ در حیاط نشستم تا ۷ تو خونه همش باید داد زد

سوال های مرتبط