۴ پاسخ

عزیزم پسر من ماشاالله خیییلی باهوشه با اینکه خیلی زود زبون باز کرد ۶ ماهش نشده بود مامان می‌گفت بعد بابا گفت بعدش در در به به جیز با چیزای دیگه ولی یه مدت تقریبا طولانی دیگه اون کلمه ها رو که می‌گفت یهویی یادش می‌ره یهویی میگه با اینکه کلمه های قبل بیشترشو فراموش کرده نمیگه چند وقت پیش مامان بابا می‌گفت الان فراموش کرده الان کلا شاید ده کلمه بگه مثلاً امروز یه چی میگه یهویی یادش می‌ره تا چند روز منم خیلی نگرانم ولی همسرم خانوادم میگن نگران نباش یهویی حرف میزنه ولی من دلم آشوبه تا ۲ سالگی صبر میکنم اگه خدایی نکرده بهتر نشد میبرم گفتار درمانی ببینم خدا نکرده مشکل نداشته باشه 😔😔 دخترت هم عزیزم حتما ببر دکتر انشالله خدا سلامتی بده

فدات ممنون دعا کن دخترم خوب بشه دارم دیوونه میشم

عزیزم الان که زوده برای حرف زدن خودش کم کم حرف میاد مگه دختر پسرت دوقلو نیستن ؟

سلام عزیزم پسر بزرگ منم همین بود تا دو سال حرف نمیزد دیرتر راه افتاد حتی با اینکه به قول شما دخترم قبل دو سال عالی حرف میزد دیگه دنبال تخم کبوتر و بلدرچین و ماهی رفتم یه مدت دادم خورد کم کم کلمه ای حرف زد تا اینکه بهتر شد اما باز نمیدونم چی شد خواب بد دید کسی ترسوندش خونه پدرشوهرم بودیم یه شب خوابید صبح بیدار شد کلمات ساده رو با لکنت میگفت دیگه آخر خودشم دوست نداشت باهامون حرف بزنه باز بردیم دکتر یه 6ماه گفتار درمانی خوب نشد تا اینکه خودم تو خونه وسایل خونه رو اعضای خونه رو میکشیدم آروم آروم میگفتم تکرار میکرد خوب شد خداروشکر
پسرا دیر تر حرف میزنن ولی همیشگی نیست که بگی حرف نمیزنن شما با نقاشی کتاب قصه که عکس میوه و اعضای بدن وسایل خونه داره براش بخون بگو تکرار کنه راه میوفته انشالله یا نقاشی بکشید رنگ بزنه هم با رنگها آشنا بشه هم وسایل صدا کشی هم بکنید حروف رو تا بهتر متوجه بشه

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی جانم♥️ مامان امیرعلی جانم♥️ ۱ سالگی
مامانا خیلی غصم شده، دلم داره میترکه، بچم چرا حرف نمیزنه، چنتا کلمه مث مامان بابا دایی توپ بلد بود دیگه اونارو هم نمیگه،انگار همه رو یادش رفته، دوسه روزه میگم دارم میگم مامان بگو دایی یا مامان بریم پیش دایی هرچی بهش میگم انگار باهام لج می‌کنه اصلا حرف نمیزنه، میترسم ببرمش دکتر بگه ببرش گفتار درمانی، خیلی هم باهوشه، کفششو خودش میپوشه، میخام ببرمش حمام لباسشو خودش درمیاره، هرکاری بگم انجام میده، قربونش برم ناهار که میخوریم ظرفشو میاد پرت می‌کنه تو سینک که مثلا کمک من کنه، خیلی کارا میکنه، بشدت بچه مستقل و زبرو زرنگیه، اما تنها مشکلم اینه که حرف نمیزنه، خواهرم بچش شیش سالشه میگه الکی نگرانی، میگه مگه من به بچم کلمه یاد دادم، خودش بزرگ شد به حرف افتاد، اماخب یکی از مامانای گهواره میگفت بچم تماس چشمی داشت ، نسبت به اسمش واکنش نشون میداد، خیلی هم باهوش بود اما چون گفتار نداشت دکتر تشخیص اوتیسم داد،بخدا دارم دق میکنم، خیلی نگرانشم، الان دیگه نزدیک ۲۲ماهشه باید چنتا کلمه پیش پا افتاده بلد باشه ، اون چنتا کلمه ای هم که میگفت دیگه نمیگه، الان چه خاکی به سرم بریزم، همش دارم خودخوری میکنم بنظرتون چیکارکنم
مامان امیرعلی جانم♥️ مامان امیرعلی جانم♥️ ۱ سالگی
مامان امیرعلی جانم♥️ مامان امیرعلی جانم♥️ ۱ سالگی
مامانا من هنوز نگران حرف زدن بچمم، چیکار کنم به حرف بیاد، فقط میگه ماما، جوجو، از یه بلاگری تو اینستا پرسیدم گفت نگران نباش بچه من 23ماهشه تا یکماه پیش چنتا کلمه بیشتر نمی‌گفت ،یدفعه به حرف میاد، یکم حرفاش امیدوارم کرد اما بازم اون استرس لعنتی میفته به جونم که مبادا خدای نکرده زبونم لال مشکلی هست که بچم حرف نمیزنه، آخه بچه ای که اینهمه باهوشه چرا نباید حرف بزنه، حتی کلمات پیش پا افتاده رو نمیگه، یه هفتس میگم مامان هاپو میگه هاپ هاپ، یا پیشی میگه میو میو، فقط نگاه به دهنم می‌کنه اما نمیگه، بنظرتون از چی می‌تونه باشه، راستش یکماه پیش بردمش حمام تو وان حمام نشسته بود اومدم بیرون حولشو بیارم با شوهرم دعوام شد، شوهر لعنتیم خیلی دوسم داره اما خدا نکنه باهام دعواش بشه مث سگ پاچه میگیره، یک ربع باهم دعوامون شد وقتی رفتم حمام دیدم بچم ازترسش همینجور مات و مبهوت نشسته داره نگاه می‌کنه امکان داره بخاطر دعوایی که داشتیم ترسیده باشه وحرف نزنه؟اخه اگرم ترسیده باشه باید لکنت زبون بگیره نه اینکه کلا حرف نزنه، بخدا دیگه مخم رد داده، شوهرم میگه الکی نگرانی دوروز دیگه مثل بلبل برات حرف میزنه مختو میخوره، اما با همه اینا بازم ترس تو دلمه، چیکار کنم اخه، یه هفتس میگم مامان بگو هاپو نمیگه، دیگه چجوری باید باهاش تمرین کنم که بتونه حرف بزنه