۱۶ پاسخ

ب همسرت بگو ، بگو ب خونوادش تذکر بده وگرنه خودت میگی بهشون
بچتو هم تنها نذار بمونه خونشون

ازاونجافرارکن برودیگه راهی نیست

منم با برادرشوهرم تو یه ساختمونیم واقعا درک میکنم چی میگی دوسدارن تو همه کارت دخالت کنن نظر بدن از همه بدتر دخالت تو تربیت بچه هست
فقط هم باید قاطع باشی بزار بگن حساسی وسواسی زیاد بمن میگن ولی اون بچه هرجور بار بیاد مسئولش پدر مادرش هستن نه کس دیگه ای

جلو خودشون جدی با بچه ت حرف بزن. به قول خودمون با عصبانیت به در بگو که دیوار بشنوه

نذار بره طبقه پایین

اونجا نذار بره تنبیه اش کن

تذکر بده ک نکن این کاروبگو دیگه نمیزارم بیاد پیشتون

دوری کن مثل من ..بزارآدم بده بشی تا بچت اذیت کنن ..الان من عروس بدم بدرک بزاربگ

نمیشه بابا
آپارتمانه
هر کدوم یه واحد
و نمیشه فروخت

تنها راهت اینه ک بری از اون خونه

بعشون بگو یکم بزرگتر بشه یچیزی بخاد بهش ندین میاد میزنتتون بعد میخاین بگین این چرا اومد مارو زد یادتون میره ک خودتون بهش یاددادید

نمیتونی بچه رو منع کنی از رفتن به اونجا . بچه دوس داره بره جای جدید و اینجور از شما ناراحت میشه و بیشتر طرف اونا میره .
باید اول به همسرت بگی به اونا تاکید کنه ازین چیزا یاد بچه ندن . اگه همسرت اینکارو نکرد خودت محترمانه یا با قاطعیت یا با جدیت یا با شوخی هر جور که بیشتر تاثیر داره بهشون بگو .
ببینن زیاد حساس هستی خیلی دیگه دور و بر بچه ات نمیان . و چی از این بهتر
البته اگه دور از جون مریض باشن میفهمن نقطه ضعفت چیه و ممکنه با این چیزا برن رو اعصابت

همین ادم خجالت میکشه واقعا وقتی بچه جایی ابنکارو انجام بده حالا این هیچی بزرگ تر شه چیزای دیگ یاد میدن میخندن

ببین برای ترک عادت عروسک بچین بگو نازی عروسک بوس کن و هی اینارو در زول روز تکرار کن
برخورد جدی هم بگو ممنون من و بچم امشب نمیایم تازه زدنی که یادش دادین و از سرش انداختم یا بچتو نفرست

نزار بره پیششون فک کن آپارتمان اونام همسایه مگه آدم بچشو می‌فرسته پیش همسایه بمونه

نزار تنها بره وقتی هم کفتن قطع باش بگو وااا ینی چی و بیا خونت

سوال های مرتبط

مامان دیار مامان دیار ۱۷ ماهگی
سلام مامانها
بیاین بگین بچه هاتون که تقریبا همسن و سال دیار هستن چه کارهایی بلندن و چند کلمه بلندن
دیار میگه : مامان . بابا . دد . آب . اَلو

مثلا یادش دادم اسباب بازی هاش رو جمع کنه توی سبدش
بلده دست بده
بابای کنه
بلده حلقه های اسباب بازیش رو بچینه
بلده مثلا توی همون حلقه ها ، من بهش میگن مثلا فلان چیز رو بذار اینجا توی حلقه و اونم میذاره

بده و بشین و بخور و کلا این فعل ها رو معنیشون رو متوجه میشه
مثلا بهش میگم فلا چیز رو بده بهم میده و بعد خودش دست میزنه یعنی توام‌برام دست بزن

از اعضای بدن هم مو رو بلده و دست رو فعلا چون تازه شروع کردم

ولی مشالله چون پرجنب و جوش هست یه جا نمیشینه که بخوام‌ بیشتر باهاش تمرین کنم
یعتی برای همین دست و مو تا یادش دادم چند روز طول کشید چون نمیشینه یه جا

ولی اون کارهای بالا رو که گفتم همه رو خیلی زود یاد گرفت



نمیدونم چرا به یاد گرفتن اعضای بدن یه خورده انگار تنبلی میکنه و میخنده بهم بیشتر و بدو بدو میره که بازی کنه

بنظرتون اوکی هست این چیزهایی که بلده یا نه
مامان نیکان مامان نیکان ۱۴ ماهگی
بیان یکم دردودل کنیم دلمون باز بشه...
نیکان از 3 روزگی رفلاکس داشت و باید به پهلو می‌خوابید و شب همیشه سمت چپ من بود برای همین دیگه کلا عادت کرد به سمت راست خوابیدن و هرکاری میکردم به پهلوی چپ نمی‌خوابید، واقعا خیلی تلاش کردم اما نشد ...
خلاصه صورتش یه وری شد و لپ سمت راست بزرگتر از چپ شد...
چقدر حرص میخوردم سر این قضیه😓
مادربزرگم هرموقع میدیدش بهش میگفت پسر یه وری 😐😒
انقدر گریه میکردم که اگر اینجوری بمونه چیکار کنم
خداروشکر الان لپش درست شده اما هیچوقت حرف ها و آدم هایی که حرصم دادن اونموقع رو نمیبخشم
خدا نبخشه این مادربزرگ منو که انقدر سر این بچه حرصم داد... انگار فقط این زاییده و بچه بزرگ کرده نکبت خانوم
هر دفعه میومد خونه بابام میگفت این بچه رو قنداق نمیکنی ببین کی پرانتزی بشه پاهاش 😐
یا میگفت هر روز با روغن بدنش رو چرب کن که فلان نشه
منم اون موقع افسردگی شدید داشتم و حالم به شدت بد بود اینم همش بهم عذاب وجدان میداد که من کم کاری میکنم برای این بچه.
تهش هم میگفت حالا به ما که ربطی نداره اما ما اینجوری میکردیم 😐😒
البته هنوزم ول نمیکنه، چند مدت پیش خونه‌ی عموم بودیم و زن عمو هام چند بار به نیکان شیرینی دادن، آخرین شیرینی رو من از جلوی نیکان برداشتم و دادم شوهرم خورد، گفتم دیگه بهش شیرینی ندین که شام نمیخوره، همین که شیرینی رو برداشتم از جلوش زرتی برداشت گفت مادر بی انصاف 😐 حالا اصلا برای نیکان مهم نبود حتی گریه هم نکرد!
حالا مطمئنم همه از این خاله خان باجی ها توی فامیل دارین که خوب حرص بدن
*توی این عکس نیکان دو ماهه بود و یه وری بود همچنان 😅
مامان رادمهرو رادنوش مامان رادمهرو رادنوش ۱۶ ماهگی
سلام مامانای گل
وقتی بچهاتون چسبندگی دارن و همش نق میزنن مثل جوجه میان دنبالتون برای بغل واکه بغل نکنی آنقدر نق میزنه که تبدیل به گریه میشه چیکار میکنید؟؟؟تا چه حد میزارید برای خاستش گریه کنه ؟منظنظورمرم اینه بلافاصله بغل میکنید یا وسیله ای ک میخاد میدید بهش یا نه میزارید گریه کنه تا بفهمه با گریه نمیتونه کارش وپیش ببره؟؟؟ این رو هم که بگید گولش بزن بازی کن یادش بره این دوقلوهای من این مدلی نیستن اصلا که سرشون با چیز دیگه گرم کنی
من الان یکساله پرستار دارم ولی خسته شدم از بودنش دیگه روش به رومون باز شده کارش رو خوب انجام نمیده وقتی هست و نیست فرق ندارها باز بچها اویزونن بهم فقط یکم کارای خونه واینارو با آهسته ترین سرعت ممکن انجام میده ک وقت بگذره میخام دیگه بگم نیاد اما میترسم نتونم ازپسش برنسام بچهام خیلی چسبندن
و اینکه چقدر میزارید تلویزیون نگاه کنن؟؟؟نمیشه نذاشت واقعا آدم می‌بره
من مخالف تلویزیون بودم اما دیگه نمی‌کشم🙂حالا زیادم نگاه نمیکنن ها اما خوب میترسم چشمشون ضعیف شه