۹ پاسخ

پس خانواده خودتو دعوت نکن اونا معذب میشن و اینکه مجبور میشن یه کادو هم بدن

من بودم قبول نمبکردم

بنظرم اینکارو نکن تو زحمت میکشی شام وهمگی بعد به اسم اونا تموم میش بزار خودش تولد بگیره خونش کوچیک فکردبگ بکنه خودت مهمونیتو جدا بده والا

منم قبول نکردم خودش باید جور تولد بچه اش بکشه....خونه من کثیف بشه خونه من ..... خونه من.....بذار خودش بگیر ک زحمت شام هم ب گردنش بیفته.البته اگ دلش خاست.

سلام راجب شام چون هم بچه تو مهمونا هس هم بزرگسال فینگر فود شاید پسند همه نباشه ، تنها گزینه راحت میشه زرشک پلو مجلسی ، اما نظر شخصی من اینه ، که خانواده خودت رو جدا وعده میگرعتی خانواده همسرت جدا هم جمعیت خیلی زیاده هم تولد یکی دیگه رو چرا شما زحمتش بکشین اخه خودت خسته میشی

ول کن بابا تولد اونا چه ربطی به شما داره. الکی خونواده خودتو معذب کنی و کادو هم باید بدن. من بودم به هیچ وجه قبول نمیکردم

چه ربطی داره به مهمونی تو

منم قیول نمیکردم

بنظرم فینگرفود درست کن یه میز بذار گوشه خونه بچین رو میز که هی مشغول پذیرایی نباشی میوه و همه چی رو بذار رو میز حالت سلف سرویس بشه

سوال های مرتبط

مامان 💖متین_متینا💖 مامان 💖متین_متینا💖 ۵ سالگی
مامانااااا دختر جاریم مهمونی دعوت شده . بعد هنوز برنگشتن تهران . ( کوچیکه ۱۵ ایناس ) زنگ زد ازم لباس قرض خواست بهش گفتم باشه بیا ببرم عزیزم . بعد انصافا من از جاریم چیز بد ندیدم و خیلی برام قابل احترام ( اما کلا یا بقیه اعضای خانواده همسرم قطع ارتباط هستیم ) الان مامانم میگه کاش نمی‌دادی باز میبرن جادو جنبل میکنن براتون ( منظورش جاریم نیست مامانم ها منظورش خب اینا الان خونه مادر شوهرم اینا میمونن لباس دم دست شون هست ک باز کاری کنن ) چون قبلاً هم خواهر شوهرم چندین بار برامون دعا گرفته . حتی علنی تو دعوای آخر ب شوهرم گفت رفتم دعا بگیرم جدا شی ازش راحت شی دیگه بچه دار نشو ازش ها ( اون موقع نمی‌دونستن من دخترم باردارم )



حالا ب نظرتون واقعا با لباس میتونن کاری کنن؟ مامانم شک انداخت ب دلم . از طرفی بچه اس میگم لباس نیاورده ی بار میخواد بره جمع دوستاش بپوشه بزار بدم





کودک فرزند فرزندپروری فرزند پروری. تب استامینوفن اسهال . دل درد کولیک اهورا نی نی
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
خانما اومدم درد و دل کنم ، اگه راه کار درستی داشتین بگین
اینکه شوهرم پدر و مادرش از حج اومدن من هنوز ولیمه نگرفتیم،هرکسی ام میاد خونه مادر شوهرم یا ناهار میاد یا شام فامیلا ۴ تا گوسفند بریده بودن از گوشتشون به درجه یک ها میدیم، موقع ای هنوز آتش بس نشد اکثر اطرافیان گفتن ولیمه نگیر ، اینم بگم که مصطفی دو سال پیش گاو خرید به قسمت مکه رفتن و ولیمه دادنشون،الان گاو رو نکشتن و فامیلا میگفتن یا گاو رو بفروش پولشو بده به بهزیستی یا گوشتشو بده ولی الان آتش بس شده به مصطفی میگم هرجور شده ولیمه بده فکرا همین آدم ها که میگن نگیر میگن خسیس بازی در آوردن و ولیمه که رسمه رو ندادن ، بعدشم تیکه تیکه میان اعصاب خوردی دارن همش در حال تمیز کاری و پذیرایی هستیم همشونم برای ناهار یا شام میان از پا افتادیم آخرشم این میشه که ولیمه ندادیم،مادر شوهرم میگه الان همه شهرستانن و نمیتونن بیان ولی وقتی ما دعوت کنیم وظیفشونه بیان بقیش به خودشون ربط داره پدر شوهرمم یه آدم بی زبون و لال
همه کارا و وظیفه ها به دوش مصطفی هست
خواهر شوهرامم رفتن سر خونه زندگیشون، رسما تمام کارا گردن منه تا میام بالا مادر شوهرم زنگ میزنه بیا فلانی بیا شام بزار یا خونه جارو کن
الان به مصطفی گفتم هرجور شده ولیمه بگیر تمام بشه بره اونم عصبی شد گفت الان دیگه نمیتونم چند روز گذشته و کارام رو سرم ریخته چک هام مونده و این حرفا ولیمه نمیگیرم انقدر گیر نده ،گاو رو میفروشم پولشو میدم بهزیستی و گور بابای حرف مردم
ولی کارش خیلی اشتباهه،الان نمیفهمه ولی خب ولیمه یه رسمه دیگه