مامانای قشنگ مهربون و فداکار
اومدم مثل همیشه بازم تجربه مو باهاتون ب اشتراک بذارم😍
دیدم تو گهواره همه دغدغشون شده از پوشک گرفتن
ی چیزی ک برای ما خییییلی تاثیر داشت و واقعا باعث شد دخترم بهتر همکاری کنه امادگی منه مادر بود
اومدم بگم درسته امادگی بچه مهمه ولی اینکه مادر برای اینکار امادگی داشته باشه خیییییلی مهم تره
من چندوقت پیشا سعی کردم از پوشک بگیرمش ولی هربار ک خطا میداد نمیدونم چرا عصبی میشدم ولی این سری اصلا کلا قید فرش و خونه زندگی رو زدم خییلییی باهاش کنار اومدم جایزه گرفتیم کلی شعر خوندیم صحبت کردیم باهم دستشویی میرفتیم کلی براش توضیح میدادم ک باید حتما جیش و پی پی برن خونشون. باورتون نمیشه انرژی مثبت من باعث شد خییییلی خوب‌همکاری کنه بهتون قول میدم اگر شما امادگی داشته باشین و صبوری کنید خیلی زود کوچولوهاتون یاد میگیرن❤️
و در نهایت خاستم بگم من دست بوس زحمت های تمام مادران خوشگل و مهربون هستم چون میدونم چقد پروسه سختیه فقط صبوری کنید همین💋😍

۶ پاسخ

سلام عزیزم چقدر طول کشید تا از پوشک گرفتین
تو این مدت ظهرا پوشکش میکردین؟!

سلام یعنی چه شعری خوندی براش

من همسرم خیلی وسواس نجسی داره و همین هم باعث شده من اضطراب بگیرم نمیدونم چیکار باید بکنم

واقعا حرف شما رو قبول دارم چون منم هنوز آمادگی شو نداشتم از پوشک نگرفتم

خیلی ممنون عزیزدلم چقد تجربت بهم انرژی داد

ممنون عزیزم بابت گفتن تجربت؛فقط یه چیزی دختر شما صحبت میکرد از جیش گرفتنی؟قشنگ میگفت جیش دارم پیپی دارم؟

سوال های مرتبط

مامان ماکان❤️ مامان ماکان❤️ ۲ سالگی
مامان نورا مامان نورا ۲ سالگی
امروز دیگه استارت ترک پوشک دخترم رو زدم انشالله خداکنه کنه اذیت نشم.همین اول متوجه شدم ک اصلا بچه با دعوا سروصدا ترسوندن .درست نمیشه ب حرفت نمیکنه بلکه با تشویق زبان نرم ملایم و محبت ۱۰۰درصد بیشتر و بهتر همراهی میکنه.
سری اول تو دسشویی کلی دعوا گریه ترسوندن و... اصلا جواب نداد بلکه لج کرد و پی پی نکرد.سری دوم با تشویق ب چیزی ک دوست داره مثلا شکلات آوردم دادم بهش .محبت و... قشنگ پی پی کرد بدون هیچ اذیتی ن خودش ن من 😊گفتم تجربه مو بزارم شاید ب دردتون بخوره .
اینم بگم ک خاطره خنده داری شد امروز واسمون ،در دسشویی رو بستم گفتم پی پی کن تا بیام بعد ک تموم کرد دیدم در صدا میشه خودشو چسبونده بود ب در رفتم دیدم ۴نقطه مختلف پی پی کرده بود از ترسش چسبیده بود ب در داشت نگاشون می‌کرد درو باز کردم ب من پناه آورد منم اصلا نزاشتم ترس بهش غلبه کنه کلی با ذوق تشویق و هورا سریع شستم رفتن تو چاه گفتم رفتن پیش مامانشون سریع همون لحظه ک تو دسشویی بود رفتم واسش شکلات آوردم خودشم کلی ذوق کرد خوشحال شد بعدشم شستمشو آوردمش بیرون ،امیدوارم ادامه دار باشه ولی واقعا حوصله میخواد😮‍💨😩