۵ پاسخ

گلم بچه ده ساله همه چیزو میدونه دیگه...و خیلی مسئله حساسیه حتما با یه روانشناس مشورت کن

بچه ده ساله میفهمه کاملا همچیو

اگاه سازی جنسی کنید

کاملا متوجه میشه دعواش نکنید ولی بفهمونید بهش این چیزارو

اصلا نباید دعوا کنی یا حساسش کنی چون کنجکاو ترمیشن

سوال های مرتبط

مامان شاهزاده محمد مامان شاهزاده محمد ۵ سالگی
سلاااام خانما
لطفا راهنمایی کنینننننن

پسرم ۵ سال و نیم
همشششش در خال باج دادن ب دوستاش
فرقی نمیکنه پسر و دختر عموش باشن،،
بچه های خاله ش باشن
دوستاش باشن
کلاااا در حال باج دادن ک اونا باهاش بازی کنن،،
وسیله هاش و... کلا از عر نطر در خال باج دادن
و من خیلی دارم اذیت میشم
حالا نوبت مشاوره گرفتم تا ببینم چی میگه
نگران آینده شم ک این باج دادنه واسش بمونه و بشه کار همیشگیش😭😭😭😭😭😭😭😭

از شانس ید من،ی همسایه چن ماهه اومده ک دو تا بچه کوچیک داره همونایی پسرم
همششششش بیرون تو کوچه ن😭😭😭😭😭😭
چن روزی هس ک پسر منم میره با اونا بازی کنه

از هر چی بدم میاااااد ب سرم می‌افتاد ما چن یاله اینجاییم با هیچچچچ کس در رابطه نبودیماینا اومدن شدن عذاب واسه من
وقت و بی وقت در میزنن میان دنبالش ،،
وقتی هم ب پسرم میگم سر ی تایم خاصی باید بری اینقدررررر گریه میکنه ک اصلا زیر چشماش کبود میشه

باهاش تایم میزارم تا حدودی ،،اما بازم فکر و دهنش اون پسره س

یکی دو روز ما نبودیم

دو روز اونا نبودن
پسرم بسسسس ک عضه خورد اصلا رنگ ب رو نداشت🥺🥺🥺🥺

حالا چیکار کنم من
چجوری مدیریت کنن
واقعا ذهنم قفل شده

امیدوارم هم شما راهکار خوبی بدین هم این مشاور جدید🥺☹️

بدم‌مباد از باج دادن قهر میکنن میرن ،باز میان در میزنن،ک ی باج جدید بگیرن تا دوست باشن یا وقتی تنها میمونن،باز میان
مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم