۱۳ پاسخ

مگه چند بار میخواید درکل برید سونو عزیرم?
ببریدش با خودتون
اب و خوراکی مثل چوب شور ببر
اونجا همسرت مشغولش کنه
ب منشی هم بگو بچه كوچیک داری تایم خلوت تر بهت نوبت بدع

اولن ی سونوگرافی خلوت نزدیک تر برین بعدم همسرت با شوهرت ت ماشین بمونن ت کارت انجام بده
دومن عمش چیزی نمیگه ؟باید جلو بچش بگیره دگ چ برخوردی با بچه سال دارن اخه

سر میدون باغ ملی پارگه پاساژ ستاره که هست بالاش شهر بازی داره چرا میگی نیست خواهر دقت کن هست خودت برو دکتر

وای من جاییی ک بچه باشه عمرا ی دیقیه هم بچه مو تنها نمیزارم صد درصد اذیتش میکنن.فقط میزارم پیش مامانم یا شوهرم

من پسر خواهرم این طوریه با دخترم، ۵ سالشه همش داد میزنه ،یه پلاستیک رو زمین برداره می‌پره ازش میگیره ،کلا فقط خواهرم رو دارم ،با این وجود کمتر میرم و میام دیگه 😮‍💨

خب اگه باشوهرت باهم‌میرید باباش سرگرمش کنه
گناه داره بچه🥲

با خودتون ببرین اونجا ک رسیدین همسرت ببره پارکی جایی مثلا مشغول بشه

ببرش عزیزم هم خودت آرامش روانی داری هم بچت می‌تونه با شوهرت بره خیابون پارک مغازه بیشتر بهش خوش میگذره فقط با خودت خوراکی هایی که دوست داره آب پوشک داشته باش همین منم شهر غریبم یعنی صبح آزمایشگاه هم با خودم بردمش ماشین دارین؟مثلا پسرم عاشق اینه سوار موتور یا ماشین باباش بشه کلی با همون سرگرم میشه

طفلی بچه گناه داره من دلم میترکه کسی با بچم اینطور‌رفتار کنه برا همینه میگن تا وقتی بچه هاتون بزرگ نشدن یا کمکی ندارین باردار نشید واقعا ظلم به بچع اول

مثلا خودت بشین تو نوبت باباش و پسرت برن دور بزنن یا برن پارک و خانه بازی

بنظرم ببرش با خودتون نهایت طول کشید شوهرت ببرتش بیرون یکم بچرخن تا کارتون تموم بشه خیلی بهتر از اینه که اینقد سرش دادبزنن

یا همسرتون شما رو بذاره دکتر یا سنو و با پسرتون بره خانه بازی و پارک جایی

جایی دیگه نداری که بذاریش

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
خانوما یه سوالی داشتم میشه لطفا کمک کنید پسر من خیلی گریه میکنه از صبح که از خواب بیدار میشه گریه میکنه تا شب که بخواد بخابه برا چیزای الکی میزنه زیر گریه خودشو پرت می‌کنه زمین جیغ میزنه خودشو گاز میگیره مبل رو گاز میگیره یا منو یا هم خواهرشو موهاشو میکنه سر من داد میزنه هر کاریم بکنم بدتر میشه بخدا از صبح هم که بیدار میشه همش دستم به دهنشه که گرسنه نباشه بهونه گیری کنه صبح برا صبحونه تخم مرغ میدم تا وقت نهار که بشه شیر موز میدم بهش ظهرا غذاهایی متنوعی درست میکنم میدم ساعت ۲ اینا میخوابن دیگه تا ساعت ۴ و نیم و ۵ بعدش که بیدار میشن بهونه بیرونو میگیرن باباشون میبره پارک تاب بازی یک ساعت دوساعتی میگردونه میاره اورد که خونه بازم گریه میکنه خودشو پرت میکنه اینور اونور میبرمش حیاط ماشین سواری میکنن باهاش بازی کنم باهاش اما بازم گریه میکنه همش دنبال پدرش گریه میکنه که منو ببره اونم کار داره نمیتونه که همش پیش این باشه منم هر کاری میکنم سرشو گرم کنم دنبال پدرش گریه نکنه نشدنیه که نشدنیه دیگه کم میارم از بس باهاش حرف میزنم نازشو میکشم که گریه نکنه هر کاری بگید کردم بخدا سر کتاب هم باز کرذم اما بازم اروم نمیشه اصلا دیگه موندم چیکار کنم از دست گریه هاش از صبح تا شب ۱ ساعت اروم نیس که بگم ارومه منم مغزم استراحت میکنه نه همش گریه همش بهونه خسته شدم دیگه دیگه بعضاً عصبی میشم داد میزنم سرش میزنمش بعدش خودم ناراحت میشم خودم خودمو میزنم که دستم بشکنه چرا زدم 😭😭😭😭😔😔
مامان رُزا🦋 مامان رُزا🦋 ۱ سالگی
سللم خانوما ازتون یه مشورت میخواستم یه بچه هست در اقوام شوهرم که نزدیکه زیاد رفت آمد داریم مثلا هفته چهار پنج روز می‌بینیم هم دیگ رو منم با مامان این آقا پسر صمیمی هستم رزا هم خیلی دوسش داره اونم خیلی رزا رو دوست داره مامانش میگه هی میگه منو ببر پیش رزا دو ماهی هم از رزا بزرگتره هر وقت میاد خونمون یا میریم خونشون نمیزاره رزا به اسباب بازیا دست بزنه یا سریع ازش میگیره رزا رو هل میده بهش لگد میزنه من این موقع ها میرم دخترم میارم این ور تا حالا هیچی هم به اون نگفتم مامانم خیلی دعواش میکنه باهاش حرف میزنه ولی بازم کارشو تکرار میکنه با این که اقوام خیلی نزدیک همسرم هستش همسرم میگه بریم خونه بنظرتون اینکه چیزی به اون نمیگم (نکه دعواش کنم)دخترم ضربه ببینه که ازش حمایت نمیکنم کلا نمیدونم چطوری رفتار کنم تو این موقع ها(نگید قطع رابطه که چون نمیشه)دختر من خیلی آرومه مثلا اسباب بازی رو ازش میگیره سعی نمیکنه ازش پس بگیره میره یه چیز دیگه ور میداره که باز آقا پسر میاد ازش میگیره شما براتون پیش بیاد چطوری رفتار میکنید؟؟؟
مامان محمد مهدی✨ مامان محمد مهدی✨ ۱ سالگی
امروز رفتیم برای محمد مهدی آزمایش خون بدیم بعد یکی از فاکتورهایی که دکتر براش نوشته بود رو هر آزمایشگاهی نداشت و با کلی سوال بالاخره یکی رو توی کرج پیدا کردیم. ۴ ساعت ناشتایی احتیاج بود. از گرسنگی بچه که بگذریم این بچه متاسفانه مثل خودم تقریبا بد رگه بعد چون به خاطر جراحی هاش برای قبلا آنژوکت زدن متوجه شد که قراره چکار کنند و کل اونجا رو گرفت روی سرش...🫠
بعد نمیدونم واقعا بلد نبودن یا بچه من بد رگ بود حدود پنج تا نقطه رو سوراخ کردن تا بالاخره تونستن ظرف ها رو پر کنند🤦 همسر من خیلی صبوره و کلا دیر عصبانی میشه ولی امروز یه جوری بهم ریخته بود که برگشت به ظرف گفت ما قبلا مجبور شدیم برای یه آزمایش پسرمون رو بردیم بیمارستان ازش آزمایش گرفتن و طرف هم به دختر جوون تازه کار بوده، اینقدر اذیت نشد که شما اذیتش کردید
بعد جالبه نمیزاشتن ماهم بریم جلو حتما خودشون باید دستشو میگرفتن😑
بعد از آزمایش که گفتن بیا بغلش کن به جوری بچم پرید بغلم و آروم شد که دلم ریش شد🥲
پ.ن: این عکس هم از آزمایشگاه کوفتیشون گرفتم فقط چون رنگ صندلی هاشون با لباس محمد مهدی ست بود😂