۸ پاسخ

مامانه منم کل علاقش به خواهر بزرگترمه یه رفتارای زشتی داره که نگم برات تنها نیستی عزیزم من همین الانم دارم غصه ی رفتار و حرفای مامانمو میخورم فک میکنن چون بزرگترن میتونن همه چی بهت بگن و تو هیچی نگی

اگه شیر خودتو نمیدی یقهوه یا نسکافه یا انرژی زا بخور تا جون بیاد توو تنت

والا منم امروز من شمام هنوز خونه رو مرتب نکردم ناهار نخوردم فقط پسرم رو فرستادم مدرسه

این روزا برای هر مادری پیش میاد سخت هست ولی همش میگذره و دوباره حال خوبی که با نی نی داری برمیگرده 🥰

عزیزززم خسته نباشی مامان قهرمان
درکت میکنم بعضی روزا واقعاااا سخته بچه داری
مخصوصا اگر بی‌خوابی هم کشیده باشی
خدا کنه نینی بخوابه شمام بتونید چند ساعت بخوابی دوباره انرژی بگیرید

چرا مامانت چجوری رفتار کرد مگه

اخ مامان منه🥲
میرم یذره استراحت کنم با اخم و تخم همشم بهم کار میگه ها.
میگم خونه خودم بیشتر استراحتم بود باز
اره گلم تنها نیستی بچتو حموم کن خوابش می بره خودتم کنارش بخواب یذره.
این روزاهم میگذره تموم میشه

اره عزیزم پیش میاد ما هم ادمیم دیگه مگه چقدر میکشه جدا از اینکه جسممون خسته میشه روحمونم خسته میشه

سوال های مرتبط

مامان آناناس من مامان آناناس من ۱۰ ماهگی
سلام عزیزان من چند وقته خیلی خسته ام بدن درد شدید دارم پاهام کمرم درد میکنه گاها انقد خسته میشم میشینم گریه میکنم میزنم به سرم تا به امروز سعی کردم هیچکدوم از اینا رو به بچه ام نفهمونم درسته هنوز بچه هست ولی تو ذهنش میمونه دیگه ولی حس میکنم اصلا مادر خوبی نیستم کافی نیستم از یه طرف شیر خودم از ماه اول به دلیل یه سری مشکلات قطع شد نیومد مجبور شدم شیرخشک بدم از یه طرف از روز اول بیمارستان تا به امروز بچمو خودم نگه داشتم درسته مامانم اینا هستن ولی خودش مریضه نمیتونم بگم اینو نگه دار مثلا من بخوابم،تلویزیون ممنوعه ولی گاهی به قدری خسته میشم جوری که توان بلند شدن هم ندارم اونموقع ها مجبورم کارتن باز کنم جغجغه بزارم جلوش تا با اون دوتا مشغول بشه هر روز هم میخونم تلویزیون با بچه یه کارایی میکنه که بعدا پشیمون میشید اینا انقد عذاب میده منو نمیدونم چکار کنم دیگه😞دخترم صبح ساعت هشت پا میشه شب ساعت دوازده اینا میخوابه ما بین این ساعت ها چهار بار میخوابه ولی تا صبح هم چند بار بیدار میشه گاهی گریه میکنه نه خواب کافی دارم نه استراحت هیچی.
نمیدونم دیگه چیکار کنم به کی بگم حس میکنم افسرده ام میخوام برم دکتر اونم وقت نمیکنم😞😞😞
مامان نیلا‌ 🍓🍬 مامان نیلا‌ 🍓🍬 ۱۱ ماهگی
از دیشب که نه خودت خوابیدی و نه من فهمیدم که امروز روز سختی داریم ...
نمیدونم بخاطر دندونته یا چالشای ۷ ماهگیِ ، اما هر چی هست گذروندن روزا رو برای من و تو سخت کرده .
سوپی که خوردی و اضافاتشو روی موها و گردن من بالا آوردی هنوز قابل دیدنِ و‌من حتی وقت نکردم دوش بگیرم .... بوش هنوز تو مغزمه و همزمان که دارم راهت میبرم تو ذهنم به حمام رفتن فکر میکنم :)
دوش آب گرم باز باشه و قطره هاش از لا‌به لای موهام و نوک بینیم بریزه پایین و هرچی خستگی دارم از تنم خارج کنه .....
گریه هات منو از رویا می‌کشه بیرون و بهم میفهمونه که شیر میخای
برای بار دوازدهم پوزیشن خواب رو‌ اجرا میکنیم و بعد از چندبار میکدن شیشه ، دوباره نق میزنی و بلند میشی و ..... همه چی از اول شروع میشه
اینا نشون دهنده‌ی اینکه امروز تا شب که بابایی بیاد استراحت کنسله و من باید از روزای دیگه قوی تر باشم :) گریه می‌کنی و تمام وجود منم گریه می‌کنه و بهت لبخند میزنم و قربونت میرم ؛ برای بار صدم میخونم
لالالالا شب تیره
بخواب گلبرگ من! دیره
تموم ماهیا خوابن
چرا خوابت نمی گیره .....
صدای خواهرت منو از تمام این افکار آشفته خارج می‌کنه که ازم میخواد ریاضیشو براش توضیح بدم
میبوسمتون و فکر میکنم چقد خوب که شماها هنوز خیلی کوچیکید و‌مسئولیت ندارید ، چقد خوب که هنوز مادر نشدید🤍
مامان امیرعلی💙 مامان امیرعلی💙 ۱۲ ماهگی
به نظرتون کار اشتباهی کردم
پسرم روی تخت نشسته بود مامانم هم کنارش ایستاده بود و حواسش بهش بود یه لحظه سرشو برگردوند ، پسرم با سر محکم خورد به نرده های تخت ، سرش قرمز شد و باد کرد
منم خیلیییییی ناراحت شدم آخه این چند وقته خیلی اذیت شده بچه‌م ، بعد به بابام گفتم انگار تا حالا بچه بزرگ نکرده مامان اصلا حواسش نیست .
مامانم اینقدررر ناراحت شد که نگو وسایلشو جمع کرد که بره ، الانم تا حدودی قهره
الان من هم واسه پسرم ناراحتم هم از اینکه مامانم ناراحت شده فکر میکنم هم مادر بدی ام و هم دختر بدی ، نمیدونم چرا همیشه من مقصر میشم حتی تو ذهن خودم .
بعضی از مامان بزرگ ها از خود مادر هم بهتر بچه رو نگهداری میکنن ولی مامان من میخواد دوساعت بچه رو نگه داره هی منو صدا میزنه ، بیا پوشکشو عوض کن ، بیا شیرشو درست کن ، بیا فلان کارو کن ، اخ کمرم درد گرفت ... البته میدونم بیشتر از این در توانش نیست وگرنه انجام میداد نه که نخواد نمیتونه ، سن ش هم زیاد نیست ولی فرز و زبر و زرنگ نیست ، حالا عذاب وجدان داره منو میکشه چیکار کنم ؟