۱۷ پاسخ

اره والا منم وضعیتم همینه
شیردهی من سخت تره چون هربار ک میلش باشه میخوره و صدا باشه یا یکی تو اتاق حرف بزنه واصلا یکی رو ببینه نمیخوره
تو ماشین نمیخوره
و من بعدش باید حرص بخورم ک ای وای شیر نخورده
از این حساسیتی ک دارم حالم بهم میخوره
هیجا نمیتونم برم
چون به هیشکی اعتماد ندارم ک خوب ازش مراقبت کنه
نمیدونم عین دیوونه ها شدم
و بشدت دلم برای خودم تنگ شده
تازه جدیدا زرتی دلم پر میشه و گریه میکنم
حوصله تلفن حرف زدنم ندارم
دلمم نمیخواد هیشکی بیاد خونمون
🙃🙃

منم خسته ام کل بدنم درد میکنه
ولی سعی می‌کنم از این روزا لذت ببرم و به چیزای قشنگ بچه داری هم توجه کنم
اینطوری خیلی زودتر میگذره

عزیزم سعی کن لذت ببری از این روزا از بزرگ شدن بچت لذت ببر این روزا دیگه برنمیگردن خیلیا هستن آرزوی بچه دارن

من که با اینکه شیر داشتم کم کم شیرخشک دادم بهش از ۷ماهگی واقعا شیردادن کار سخت و طاقت فرسایی!...صبح و شب نداشتم مدام گشنم بود و عصبی میشدم استرسم که کم نداشتم الان شیرخشک میخوره خیلی خیالم راحت تره

منم ازشماخسته ترم❤️‍🩹

عزیزم درک ات میکنم بخدا تمام حرف هایی ک گفتی من وتمام مادر ها تجربشو داریم ولی اینجوری میگی ناشکری حساب میشه منم هی مثل تو اینطوری میگفتم ک خدا منو امتحان کرد با بچم ک دهنش کرد تو دسته قابلمه دوتا دندونای پاینیش در امد الان من ماندم ای عمر عذاب وجدان پس ناشکری نکن ک خدای نکرد زبونم لال خدا امتحانت نکنه با بچت ک دور از جونت بیای غلت کردن ک چرا این حرف هارو زدم پس میگذره عزیز دلم زیاد حساس نشو

همه ی ما خسته ایم من بعضی وقتا سر پسرم داد میکشم😖😣😞 بعدش قربون صدقش میرم 😂 اخه خیلیی فضوله همه چیو بهم میریزههه عصبی میشم اینقد سعی میکنم خودمو کنترل کنم

دقیقا حال منو داره ن تازه عصبانی ام میشم براش بعدش عذاب وجدانم میکشه منو ریدم تو این شرایط واقعا کم آوردم

هممون این حسا رو داریم ولی این وضعیت موندگار نیست که من الان بشدت مریضم ویروس جدید گرفتم الان بیمارستان بودیم همش فکرم پیش پسرم بود هم نمیتونم نگهش دارم نمتونم از خودم دورش کنم واقعا نمیدونم چیکار کنم تو این وضعیت

مثل من دقیقا خیلی جلو خودما میگیرم عصبانی نشم به خواب احتیاج دارم ..هیچ کس درکت نمیکنه هیچ کس از حالت باخبر نیست ..چقدر مادر بودن سخته .واقعا باید قدر مادرهامونا بدونیم

ای کاش دختر متن اینکاررو می‌کرد🥲

هی منم خستم.دلتنگ خودمم.اما دکمه برگشتی وجود نداره.در مورد شیر دهی اگه خیلی اذیتی شیر خشک بده.ول کن.از افسردگی و ضعف خودت بهتره

هممون به نظرم همچین حسی داریم
من خیلی به قسمت مثبت فکر می‌کنم سعی می‌کنم لذت ببرم ولی واقعا کم میارم مخصوصا وقتی بد قلق میشه اصلا یادم نمیاد قبلا که سر درد نداشتم چه جوری بودم
ولی واقعا این روزا هم مثل برق و باد میگذره

آره عزیزم حق داری خسته بشی کم بیاری ولی تحمل کن چندماه دیگه هم بگذره قطعاهمینجورنمیمونه خیلی چیزاتغییرمیکنه بهترمیشه
الان هم بچه داری هم کارخونه ،،،،زمان واسه خودت نداری خوابت عمیق نیس ،،،،

نگران نباش برا هممون پیش امده😭زودتر بگذره این روزها من هی اعصبانی میشم سرش داد میکشم عذاب وجدان گرفتم

اره من
خودمو هر از گاهی لعنت میفزستم که مادر شذم چون واقعا سختمه از طرفی دانشجوام😿

با تموم وجودم عاشقشم اما یکی از کتک زدناش خسته شدم
یکی شیر خوردنش
چون فقط با دل ضعفه بهش شیر میدم

سوال های مرتبط

مامان نیلا‌ 🍓🍬 مامان نیلا‌ 🍓🍬 ۱۴ ماهگی
این روزا معمولا کمتر حرف میزنم و بیشتر تو خودمم
خودمم دقیق نمیدونم چی باعث میشه که یهو انقد از همه چی خسته باشم
چند روزی میشه که هربار شروع میکنم به نوشتن نه تنها عصبی تر میشم بلکه خط دوم به سوم نرسیده ذهنم جمع نمیشه تا این همه کلمه و جمله ای که تو مغزم وول میخوره رو یادداشت کنم

این روزا از عشق مادری لبریزم  و از خودم بیزار
از ثانیه های بودن با دخترکم لذت میبرم و از دیدن خودم حتا تو آیینه رنج میبرم
ذهنم پر از حرفِ ، پر از شکایت و شکر گذاریِ
پر از خدایا شکرت و خسته شدمه

کارای روزانه‌ی خونه تقریبا تو هیچ شرایطی تمومی نداره
تو از همیشه کلافه تر و غرغرو تر شدی
کارای خونه از همیشه بیشتر شده
و توان من از همیشه کمتر

حالا این وسطا برای بار هزارم رژیم و ورزش رو استارت زدم
کاش بتونم از شر این اضافه وزن راحت شم

خستگیای روح و‌جسمم از شکلی به شکل دیگه در میان
و این بین من انقدر ضعیف و زود رنج و کم طاقت شدم که حتا وقتی یه تایمی از روز وقت برای استراحت دارم ، عذاب وجدان میگیرم که چرا استراحت کردم :))

از هیچ چیزی که مربوط به خودم میشه راضی نیستم و این بیشتر از هرچیزی عذابم میده
قلبم سنگین شده
باید حتما گریه کنم ، اما نمیدونم چرا وقت اونم دیگه ندارم .....

فقط وجود توعه منو سرپا نگهداشته مامانی
جان در تنم
خون تو رگام
نیلای من❤️🤍